است که انسان سخن میگوید. حتی زمانی که درباره حوزه انتزاعی یا درباره حوزه مجرد سخن میگوییم، گرچه میدانیم این حوزهها مادی نیستند، اما از زبان مادی و نسبتهایی که در عالم ماده وجود دارند کمک میگیریم؛ برای نمونه، بالاتر و پایینتر بودن یک رابطه مکانی یا رابطه بدنی است. بالاتر و پایینتر از آنجا پیدا شده که ما موجودات بدنمندی هستیم. بعضی از موجودات بالاتر از سر ما قرار گرفتهاند و بعضی زیر پای ما هستند. از این موقعیت بدنی بالا و پایین پیدا شده است.
از اینرو، هرگاه قصد داریم برای مثال، رابطه خداوند نسبت به موجودات را درک کنیم بر اساس همین روابط مکانی میفهمیم و در عین حال متوجه هستیم که خداوند موجود مادی نیست، اما ذخیره فکری ما اینگونه است. ذخیره فکری انسان با مفاهیم مادی شکل گرفته است. زبانی که با آن درباره مادیات، انتزاعیات و مجردات سخن میگوییم از زبان مادی بهره میگیریم و انسان در حقیقت در مورد انتزاعیات و مجردات زبان مادی را گسترش میدهد.
مادی بودن از زبان جدا نمیشود از اینرو، در نهایت، بر اساس دیدگاههایی که در فلسفه وجود دارد میتوان معنا را یک موجود مثالی در نظر گرفت که اوصاف و صورت مادی از آن جدا نمیشود. بشر در هر عالمی که سخن بگوید و از لفظ و معنا در ارتباط زبانی استفاده کند از همین زبان مادی بهره خواهد برد و نمیتواند زبان مادی را کنار بگذارد.
بنابراین، با همین روابط مکانی با خداوند سخن میگوید. حتی بنا بر این فرض که بهشت هم عالم عقلی باشد با خداوند و فرشتگان بهواسطه زبان مادی سخن خواهد گفت. این نکته در تحلیل بسیاری از استعارههای قرآنی و زبان قرآن بهکار میآید. به همین دلیل بسیاری از روایات، مفاهیم مادی را برجسته میکنند؛ مانند روایتِ «عَنْ أَبِی عَبْدِاللَّهِ علیه السلام قَالَ: الصَّبْرُ مِنَ الْإِیمَانِ بِمَنْزِلَةِ الرَّأْسِ