است. انعطافپذیری معنا را باید نسبت به زبان معنا کرد. مقصود از انعطافپذیری معنا در معناشناسی شناختی این نیست که معنا نسبت به خوانندگان دستخوش تغییر شود، بلکه نسبت به سیاقهای متنی و کاربردهای زبانی معنا تغییر مییابد.
کاربردی بودن معنا
افزون بر انعطافپذیری، معنا کاربردی است. معنا را باید در کاربرد تعیین کرد و بیرون از کاربرد نمیتوان معنا را به طور کامل تعیّن بخشید؛ زیرا معنا انعطافپذیر است و بر اساس اینکه در چه سیاقی بهکار رود، تغییر میکند. انعطافپذیری معنا در حقیقت تبیینی بر سیاقمندی و همچنین مبتنی بر کاربردی بودن معناست. هر کتاب لغتی را که تورّق کنیم معناهایی را که در واقع، کاربردهای مختلفِ واژه هستند، ثبت کرده است، زیرا بیرون از کاربرد معنایی وجود ندارد.۱
بدنمندی معنا
معنا، بدنمند است. بدنمندیِ معنا عبارت است از این که معنا در پیدایش خود به تجارب بدنی انسان بر میگردد. نسبتهایی که انسان بهواسطه چشم و گوش و دیگر حواس خود با جهان پیرامون برقرار میکند سبب میشوند تا معانی به وجود آیند، اما معانی کاملاً از عالم ماده جدا نمیشوند و نمیتوان آنها را به اصطلاح فلسفی تنها یک سری وجودهای ذهنی در نظر گرفت.
در نهایت، میتوان معانی را موجودات مثالی در نظر گرفت که در هر عالمی که باشند صورت مادی دارند. معانی در نسبتِ انسان با عالمِ ماده به وجود میآیند. اساس زبان بشر را مفاهیم مادی تشکیل میدهند از اینرو، به کمک مفاهیم مادی