به اعتقاد کارا، رویکرد ایزوتسو به مفهوم ترادف بسیار مسئلهساز است و آسان نیست که به تصویری منسجم بر مبنای روششناسی او دست یابیم. اول از همه تعریف ترادف در تحلیل ایزوتسو بسیار شفاف است. در زبان عربی شرایطی خاص برای مترادف خواندن کلمات بر مبنای مشابهت و تضاد وجود دارد. همراه ساختن تصادفیِ برخی لغات از سوی او با ترادف به طور خودکار بر نتایجش در بافت تحلیل معناشناختی وی تأثیرگذار است. به علاوه ایزوتسو گاه با توصیف هممعناییِ واژهها بهعنوان کامل، بینقص یا دقیق، تقریباً برابر، نزدیک یا تقریباً مشابه یا ناقص در ارجاع به یک خوشه واژگانی واحد، خود را نقض میکند. کارا و رضا داد مثالهای فراوانی را ارائه میدهند از اینکه ایزوتسو چگونه یک قاعده بسیار بنیادین را در ارتباط با مفهوم هممعنایی نادیده میگیرد. برای مثال، منکر، شرّ، سیئه و خبیثه واژههای متقارب هستند. واژههای متضاد آنها به ترتیب معروف، خیر، حسنه و طیبه هستند. اگر متضاد منکر، معروف باشد، دیگر واژههای حسنه، خیر و طیبه مقابل منکر و متقارب معروف هستند. ایزوتسو مکررا تضاد را با تقابل اشتباه میگیرد و این اشتباه به نادیدهانگاشتن تفاوتهای میان عام و خاص، یا بسیاری دیگر از درجات رنگهای دیگر در اختلافات جزئی واژهها میانجامد؛ سوم، اینکه ایزوتسو عموماً در تعیین واژههای متقارب بسیار گزینشی عمل میکند. برای مثال، در قرآن کریم ۲۶ کلمه به مفهوم ترس اشاره میکنند که ایزوتسو تنها ۶ مورد از آنها را به حساب آورده است. به علاوه، در نظر نگرفتن پیشینه معجم، خصائص، وجوه، نظائر، ترادف و فروق به همراه غفلت او از تفسیر کلاسیک بهعنوان اشتباه نظری جدی در تحلیل او به شمار میرود.
جالب اینکه ایزوتسو به ندرت از تفاسیر رازی و بیضاوی و بترس بوستانی - معجم دانشمند لبنانی قرن نوزدهم - استفاده میکند. به عقیده البیرک، دلیل اصلی ایزوتسو برای این کاربردِ محدود تأئید نتیجهگیریهایش است. این دانشمندان