همیشه زندگی دنیای پایینتر را نسبت به دنیای نزدیکتر ترجیح میدهد. اکین میپرسد، چرا ایزوتسو ترجیح خود را توجیه نمیکند و با این استدلال ادامه میدهد که این ترجیح ظریف و تعمدی است. به اعتقاد اکین، ایزوتسو، به پیروی از ساختارهای جهانشناختی فیلسوفان اشراقی، دنیا را در پایینترین نقطه قرار میدهد، جایی که سطح اول وجود شکل میگیرد.
به عقیده اکین این رویکرد بیشتر به مسیحیت نزدیک است تا اسلام و بیشک، رویکردی قرآنی نیست. اکین همچنین ایزوتسو را برای در نظر گرفتن حیات یا زندگی پایینتر از واژه «دنیا» مورد انتقاد قرار میدهد. او اشاره میکند که در قرآن «الحیاة» تنها به دنیا محدود نمیشود. در ترکیب «الحیاة الدنیا» واژه «دنیا» در واقع، از درجه دومِ اهمیت برخوردار است. اکین نتیجه میگیرد که تلاشهای ایزوتسو در معرفی «الحیاة الدنیا» بهعنوان سطح پایینتر و خراب در مقایسه با آخرت بهعنوان سطح بالاتر، با جهانبینی قرآنی هماهنگ نیست. اکین میگوید قرآن هرگز «الحیاة الدنیا» (به معنای ثروت و بسیاری از دستاوردهای مشروع دنیوی) را نفی نمیکند، بلکه رابطه انسان با دنیا را مورد سؤال قرار میدهد. اکین همچنین ارزیابی ایزوتسو از شعر جاهلی را با توجه به «الحیاة الدنیا و الآخرة» مورد انتقاد قرار میدهد.
پیش از حرکت به سمت ارزیابیهای علمی - انتقادی درباره درک ایزوتسو از واژههای هممعنا، شایسته است به نکته مهم دیگری اشاره کنیم که دانشمندان درباره روششناسی ایزوتسو بیان کردهاند و آن اینکه این روششناسی را شکننده در نظر میگیرند.
استدلال مبنایی ایزوتسو بر ایجاد جهان معناشناختیِ قرآن بر اساس نظامی پیچیده از تضادها مبتنی است. به بیان او، ما احساس میکنیم که دِرامی به شدت معنوی در حال رخ دادن است. یک دِرام همیشه تنها وقتی رخ میدهد که یک تضاد