جنبه منفی دیگر رویکرد روششناختی ایزوتسو، بر اساس دیدگاه منتقدین آن، این است که او روابط میان مفاهیم قرآنی را در چارچوبی بیزمان مورد بحث قرار میدهد،گویی در فرآیندی زمانمند وجود نداشتهاند. این مسئله به طور خاص با آیاتی که برای تحلیلش استفاده میکند، نشان داده میشود. برای مثال، وی وقتی روابط میان مفاهیم را مورد بحث قرار میدهد، به سورههای مکّی خاص و سوره مدنی متأخرِ توبه بدون هیچ شرایطی اشاره میکند. همچنین او بارها به سبب قربانی کردن مطالب فرازبانی به پای روششناسیاش، مورد انتقاد قرار گرفته است که این مطالب میتوانند نقش مهم در فهم مفاهیم قرآنی داشته باشند؛ بنابراین، تقریباً همه انتقادهای اخیر از ایزوتسو اشاره میکند که سنتهای پیامبران و سیره عملی آنها که فرایندی مشترک با وحی الهی قرآنی دارند، به صورتی ظریف در تحلیل ایزوتسو نادیده گرفته میشوند.
موضوع دیگر مهم که با این منتقدین جوان به بحث گذاشته شده، شعر دوره جاهلیت است که تقریباً تنها منبع غیرقرآنی است که ایزوتسو به آن در تحلیل مفاهیم قرآنی اشاره میکند. ایزوتسو در توضیح ساختار معنایی واژههای قرآنی به شدت به شعر پیش از اسلام نزدیک میشود.
با این وجود پیش از آنکه رویکرد ایزوتسو به این منابع را بررسی کنیم، مهم است اشاره کنیم که تحلیل ساختاری معنایی او واژههای عربی را به سه مرحله تقسیم میکند: مرحله پیش از قرآنی (جاهلی)، مرحله قرآنی و مرحله پس از قرآنی (به طور خاص مربوط به دوره عباسی). افزون بر این، او واژههای پیش از قرآنی را به بدوی (اعراب بادیهنشین)، مارکانتیل و یهودی -مسیحی (شامل نظام حنیفی) تقسیمبندی میکند. این طبقهبندی، تحلیلِ همزمانی شامل دورههای مختلف را در تحلیل در زمانی برای توسعه اندیشه و فرهنگ قرار میدهد. به نظر میرسد - بر خلاف طبقهبندی عموم شرقشناسان (دوره ابتدایی، دوره میانی و