هجدهم به بعد تبدیل به یک دانش مستقل شده است. این دانش از ضوابط تعیین معنا سخن میگوید و اینکه بر اساس چه ضوابطی میتوان معنای یک واژه یا یک جمله را تعیین کرد و چه اصولی را باید در این رابطه مدّ نظر قرار داد. بر این اساس معناشناسی زبانی دربرگیرنده مباحثی نظاممند است که ضوابط و نظام حاکم بر تعیین معنا را پی میگیرد.
در معناشناسیِ زبانی، جنبههای قراردادی معنا که در کلمهها و عبارتهای یک زبان نمود مییابند، بررسی میشوند. صاحبنظران دانش معناشناسی، درصدد تدوین الگوها و چارچوبهایی هستند تا چگونگی کاربرد نشانههای زبانی و کارکرد معنایی آنها را قاعدهمند سازند. هر کسی که با زبان سروکار داشته باشد نیازمند ابزار علمیای است تا به کمک آن کلام و متن را تحلیل کند؛ بنابراین، این معناشناسان در پی کشف سازوکارهای اطلاعات نهفته در کلام و تجزیه و تحلیل آن بر اساس یک روش دقیق علمی هستند.
تاریخچه معناشناسی
درباره تاریخ تحول معنا، به دو سنت اسلامی و غربی میپردازیم. زبانشناسی اسلامی و غربی با یکدیگر این تفاوت را دارند که معناشناسی اسلامی از زبان و قرآن و معناشناسی غربی از فلسفه سرچشمه میگیرد. با این حال و به رغم این تمایزها، این دو سنت معناشناسی، شباهتهایی نیز دارند.
سنت معناشناسی اسلامی
سنت و تفکر اسلامی نسبت به مباحث معناشناختی بیگانه نیست. مسلمانان در آثار ادبی خود در کتابهای صرف و نحو، معانی و بیان، کتب منطقی و اصولی،