251
میدان‌های معنایی در کاربست قرآنی

بیان می‌کند (یُوحی‏ بَعْضُهُمْ إِلى‏ بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ)؛ یعنی قول و کلام مخفی در میان این گروه رد و بدل می‌شود و استفاده از وحی نه به معنای القای قلبی است، بلکه به معنای القای مخفی کلمات و پنهان کاری است.۱ البته، ممکن است مراد از قول، باور و اعتقاد باشد نه سخن و کلام که در این صورت وحی به معنای القای قلبی شامل اجنّه هم می‌شود.

رؤیا

در آیه (إِذْ یُرِیکَهُمُ اللَّهُ فِی مَنامِکَ قَلِیلًا وَلَوْ أَراکَهُمْ کَثِیراً لَفَشِلْتُمْ)۲ یکی از روش‌های القای مطلب و آموزش، رؤیا معرفی شده است. همین مطلب در آیهٔ ۶۰ سورهٔ اسراء، سورهٔ فتح، آیه ۴، ۵، ۲۷و۱۰۰ سورهٔ یوسف و آیه ۱۰۲ و ۱۰۵ سورهٔ صافّات، آمده است. تکرار این مطلب در هشت مورد نشان از اهمیت آن دارد، به این معنا که قرآن، خواب را وسیله‌ای برای رسیدن به واقع می‌داند. برخی امور مهم، بر اساس یافته‌هایی که از طریق خواب بر انسان القاء شده، رقم می‌خورد. مقام والای حضرت یوسف، قحطی در مصر و سر بریدن حضرت اسماعیل، همه اموری هستند که برخواب مبتنی‌اند، البته، نباید غافل شد که در همه این موارد، فردی که خواب دیده پیامبری از پیامبران است و به آسانی نمی‌توان این شیوه را به همه تسرّی داد، ولی خواب فرعون و نمرود راه را برای تسری فراهم می‌کند.

در این روش، انسان به اموری علم پیدا می‌کند و ویژگی این علم، در اطمینان خاطری است که برای عالِم حاصل می‌شود و خود را ملزم به آن می‌داند. به نظر می‌رسد تطابق با واقع در این شیوه مد نظر نیست؛ زیرا در آیه ۴۳ سوره

1.. علامه طباطبایی در ذیل آیۀ ۱۱۲، وحی را در این دو آیه، به معنای صحبت درگوشی گرفته است (علامه طباطبایی، المیزان، ج‏۷، ص‌۳۲۱) و فخر رازی به وسوسه تفسیر کرده است (فخر رازی، مفاتیح الغیب، ج‏۱۳، ص‌۱۲۰-۱۲۱).

2.. سورهٔ انفال، آیۀ ۴۳.


میدان‌های معنایی در کاربست قرآنی
250

بی‌واسطه الهی‏، تکلم از وراء حجاب و نزول فرشتگان است. آیه (وَما کانَ لِبَشَرٍ أَنْ یُکَلِّمَهُ اللَّهُ إِلَّا وَحْیاً أَوْ مِنْ وَراءِ حِجابٍ أَوْ یُرْسِلَ رَسُولًا فَیُوحِیَ بِإِذْنِهِ ما یَشاءُ إِنَّهُ عَلِیٌّ حَکِیمٌ * وَکَذلِکَ أَوْحَیْنا إِلَیْکَ رُوحاً مِنْ أَمْرِنا ما کُنْتَ تَدْرِی مَا الْکِتابُ وَ لَا الْإِیمانُ وَ لکِنْ جَعَلْناهُ نُوراً نَهْدِی بِهِ مَنْ نَشاءُ مِنْ عِبادِنا وَ إِنَّکَ لَتَهْدِی إِلى‏ صِراطٍ)۱ ‏ هر سه شکل را اشاره کرده است.

در این آیه تکلّم الهی با بشر «وحی» شمرده شده است. از این‌رو، آیاتی مثل (تِلْکَ الرُّسُلُ فَضَّلْنا بَعْضَهُمْ عَلى‏ بَعْضٍ مِنْهُمْ مَنْ کَلَّمَ اللَّهُ)۲ و آیاتی از این قبیل آیه ۱۶۴ سورهٔ نساء و آیه ۱۴۳و۱۴۴ سوره اعراف، از وحی الهی به انبیاء به حساب می‌آیند. با این ارتباط حوزه معنایی تعلیم توسعه بیشتریی می‌یابد و شامل حوزه «تکلم» نیز می‌شود.

این آیات نشان می‌دهند که در حوزه معنایی تعلیم، مفاهیمی همچون وحی، انزال، ایتاء و عطا حوزه‌های مرتبط و همسان آن هستند و می‌توان در توسعه معنایی تعلیم از این موارد نیز کمک گرفت.

از دیدگاه قرآن، این روش - وحی - مخصوص خداوندست و در مورد دیگری به‌کار نرفته است.‌‌‌گر چه برخی آیات - در نگاه اولیه - این امر را در مورد شیاطین نیز اثبات می‌کند؛ چون تعبیر لَیُوحُونَ در آیه ۱۲۱ سورهٔ انعام در تبادر اوّلیه موهِم وحی از جانب اجنّه است؛ در این آیه می‌خوانیم (وَإِنَّ الشَّیاطینَ لَیُوحُونَ إِلى‏ أَوْلِیائِهِمْ)، ولی آیه (وَکَذلِکَ جَعَلْنا لِکُلِّ نَبِیٍّ عَدُوًّا شَیاطینَ الْإِنْسِ وَالْجِنِّ یُوحی‏ بَعْضُهُمْ إِلى‏ بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُوراً)۳، چگونگی این مطلب را توضیح می‌دهد و به صراحت

1.. سورهٔ شوری، آیۀ ۵۱-۵۲.

2.. سورهٔ بقره، آیۀ ۲۵۳.

3.. سورهٔ انعام، آیۀ ۱۱۲.

تعداد بازدید : 6858
صفحه از 296
پرینت  ارسال به