معناشناسی جنبههای قراردادی معنا که در کلمهها و عبارات یک زبان نمود مییابد بررسی میشوند. به بیان دیگر، معناشناسی علمی است که بر رابطه میان لفظ و نشانههای زبانی با معنا یا رابطه لفظ - بهعنوان دال - و معنا (مفهوم و مصداق) - بهعنوان مدلول - تمرکز یافته است و در پی آن است تا روشن کند الفاظ با معانی چه ارتباطی پیدا میکنند و چگونه میتوان به مدلولهای نشانههای زبانی راه یافت. اساساً تولید معنا در زبان چگونه صورت میگیرد و تحول معنای زبانی چه فرآیندی دارد. صاحبنظران دانش معناشناسی در صدد تدوین الگوها و چارچوبهاییاند تا چگونگی کاربرد نشانههای زبانی و کارکرد معنایی آنان را قاعدهمند سازند؛ بنابراین، معناشناسان در پی کشف سازوکارهای نهفته در کلام دارای روابط میان دال و مدلول و تجزیه و تحلیل آن - بر اساس یک روش دقیق علمی - هستند. بر این اساس، به طور دقیقتر معناشناسی «مطالعه علمی معنا» تعریف میشود.۱
گونههای معناشناسی
«معناشناسی» در حوزههایی مختلف بهکار میرود. بسیاری از مباحث حوزه منطق یا برخی مباحث «علم اصول» مانند نظریه وضع و بحثهایی که معمولاً در مباحث الفاظ علم اصول مطرح میشوند، خصلت معناشناختی دارند. به همین جهت معناشناسی دارای گونههای معناشناسی منطقی، معناشناسی فلسفی، معناشناسی نشانهشناختی و معناشناسی زبانی است؛ اما معنایی که در معناشناسی یا سمانتیک به طور مصطلح از آن بحث میشود معنای زبانی معناشناسی است.
معناشناسی منطقی
«معناشناسی منطقی» شاخهای از منطق است که به تفسیر فرمولهای منطقی