پیامبر باشد و اگر کسی بگوید مراد از القاء در امنیه همان القاء در محل ادراک است این کلام قرینه معناشناختی ندارد؛ زیرا در قرآن محل معرفت، قلب یا واژههای همبسته آن است.
۲. در این آیه، القاء با حرف «فی» همنشین شده است. بررسی همنشینهای القاء در آیات دیگر نشان میدهد که واژه القاء در آنجا که نقش معرفتی دارد با حرف جر «الی» (وَ ما کُنْتَ تَرْجُوا أَنْ یُلْقى إِلَیْکَ الْکِتابُ) آمده است نه با حرف «فی» و حرف جر «فی» در تمامی موارد در کاربرد غیر معرفتی بهکار رفته است؛ (أفمن یلقی فی النار خیر)۱ و همچنین در آیهٔ ۱۵ سوره نحل؛ آیهٔ ۱۰ سوره لقمان و آیهٔ ۸ سوره ملک.
نتیجه اینکه عامل اصلی در تعلیم، خداوندست و کانون توجه قرآن و تأکید اساسی در تعلیم دهندگی، بر عاملیت خداوند استوار است که به انسان (انبیا و انسانهای عادی) و فرشته تعلیم میدهد در رتبه بعد، قرآن موارد دیگری مانند فرشته و انسان را نیز بهعنوان عامل مؤثر در تعلیم به رسمیت میشناسد. فرشته تنها به انسان (در نزول وحی) آموزش میدهد، ولی انسان افزون بر تعلیم انسانهای دیگر به فرشتگان و حیوانات نیز یاد میدهد. عاملیّت جن در آموزش به انسان و موجودات دیگر با تأکید بر واژه تعلیم، دلیل قطعی ندارد.
در تعلیم گیرندگی، قرآن بیشتر به انسان توجه دارد و انسان محور اصلی در این بخش است؛ این امر تا حدی برجسته شده است که اثری از آموزش خداوند - که کانون و عامل اصلی در تعلیم دهندگی است - به غیر انسان جز در یک آیه دیده نمیشود. در رتبه بعد، قرآن برای فرشته و حیوانات شأن یادگیری قائل است، اما در یادگیری اَجنّه واژه تعلیم بهکار نرفته است.
در چشمانداز قرآن دو رکن اساسی تعلیم - تعلیمدهنده و تعلیمگیرنده - در