237
میدان‌های معنایی در کاربست قرآنی

در آیات ۵۲ و ۵۳ سوره حج (وَما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِکَ مِنْ رَسُولٍ وَلا نَبِیٍّ إِلاَّ إِذا تَمَنَّى أَلْقَى الشَّیْطانُ فی‏ أُمْنِیَّتِهِ فَیَنْسَخُ اللَّهُ ما یُلْقِی الشَّیْطانُ ثُمَّ یُحْکِمُ اللَّهُ آیاتِهِ وَاللَّهُ عَلیمٌ حَکیمٌ * لِیَجْعَلَ ما یُلْقِی الشَّیْطانُ فِتْنَةً لِلَّذینَ فی‏ قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ...)، واژه و تعبیر «القاء» در مورد فعالیت شیطان به‌کار رفته است. القاء دارای معنایی مطلق است و می‌تواند نقش تعلیمی داشته باشد، ولی باید تأکید کرد که این نقش بستگی تام به متعلق القاء دارد. اگر متعلق القاء امری معرفتی باشد و در مفعول آن امری معرفتی باشد، القاء نیز نقش تعلیمی خواهد داشت. در آیات قرآن القاء با مواردی چون: کنز۱، کتاب۲، روح۳ و انسان۴ همنشین شده است. در میان این موارد تنها آیه ۸۶ سوره قصص که از القای کتاب سخن می‌گوید، می‌تواند نقش تعلیمی به خود بگیرد و دیگر موارد غیر تعلیمی‌اند.

در آیات ۵۲ و ۵۳ سوره حج، متعلق مفعولیِ القاء مشخص نیست. در میان مفسران اختلاف بسیاری در متعلق آن رخ داده است. شبهه، مانع، طرح، سخن۵ و... مواردی هستند که مفسران در ترجمه این آیه به‌عنوان متعلق القاء مطرح کرده‌اند.۶

در این آیه دو قرینه وجود دارد که معرفتی بودن القاء را با مشکل روبه‌رو می‌کند:

۱. محل القاء در «امنیه» پیامبران است، امنیه به معنای آرزو و هدفى است که انسان فرض تحققش را دارد.۷ در این آیه نمی‌تواند به معنای دخالت در علم

1.. سورهٔ فرقان، آیۀ ۸.

2.. سورهٔ قصص، آیۀ ۸۶.

3.. سورهٔ غافر، آیۀ ۱۵.

4.. سورهٔ اعراف، آیۀ۱۲۰.

5.. فخر رازی، مفاتیح‌ الغیب، ج۲۳، ص۲۳۹.

6.. علامه طباطبایی، المیزان، ج۱۴، ص۳۹۱.

7.. همان، ص۳۹۰-۳۹۱.


میدان‌های معنایی در کاربست قرآنی
236

وَعَدْتُکُمْ فَأَخْلَفْتُکُمْ)۱، دعوت (إِلاَّ أَنْ دَعَوْتُکُمْ فَاسْتَجَبْتُمْ)۲ تزیین (وَإِذْ زَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطانُ)۳، القاء (وَما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِکَ مِنْ رَسُولٍ وَلا نَبِیٍّ إِلاَّ إِذا تَمَنَّى أَلْقَى الشَّیْطانُ فی‏ أُمْنِیَّتِهِ)۴ و دلالت (فَدَلاَّهُما بِغُرُورٍ)۵ به کار رفته‌اند. در این میان دو تعبیر «دلالت» و «القا» بیشتر به حوزه معرفت و تعلیم نزدیک‌اند.

در آیه (فَدَلاَّهُما بِغُرُورٍ فَلَمَّا ذاقَا الشَّجَرَةَ بَدَتْ لَهُما سَوْآتُهُما)۶ تعبیر «دَلاَّهُما» به‌کار رفته است. بنابر این آیه، شیطان حضرت آدم علیه السلام و حوّا را به مطلبی در مورد درخت ممنوعه راهنمایی کرد. اصل دلالت، راهنمایی کردنِ فردی به چیزی است که بدان آگاهی نداشته است. بنابر این آیه و آیه ۲۰ سوره اعراف (فَوَسْوَسَ لَهُمَا الشَّیْطانُ لِیُبْدِیَ لَهُما ما وُورِیَ عَنْهُما مِنْ سَوْآتِهِما وَقالَ ما نَهاکُما رَبُّکُما عَنْ هذِهِ الشَّجَرَةِ إِلاَّ أَنْ تَکُونا مَلَکَیْنِ أَوْ تَکُونا مِنَ الْخالِدینَ) و آیه ۱۲۰ سوره طه (فَوَسْوَسَ إِلَیْهِ الشَّیْطانُ قالَ یا آدَمُ هَلْ أَدُلُّکَ عَلى‏ شَجَرَةِ الْخُلْدِ وَمُلْکٍ لا یَبْلى) حضرت آدم علیه السلام از شیطان آموخت که علت منع از درخت ممنوعه این است که آدم زندگی جاودانه و مَلَک‌گونه نیابد. صورت راهنمایی بدین شکل بود که حضرت آدم علیه السلام و حوا تصور می‌کردند که اگر به راهنمایی از درخت ممنوعه بخورند به زندگی جاودانه دست می‌یابند؛ ظاهر این امر با تعلیم و آموزش یکی است ولی قرآن در ادبیات خود از واژه «علم» استفاده نمی‌کند و از واژه «دلالت» کمک می‌گیرد. به این معنا که دستگاه شبه معرفتی که شیطان در آن دخالت می‌کند و اغراء، اغوا و وسوسه دارد، دستگاه دیگری است.

1.. سورهٔ ابراهیم ۲۲.

2.. همان.

3.. سورهٔ انفال، آیۀ ۴۸.

4.. سورهٔ حج، آیۀ ۵۲.

5.. سورهٔ اعراف، آیۀ ۲۲.

6.. همان.

  • نام منبع :
    میدان‌های معنایی در کاربست قرآنی
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1396
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 10911
صفحه از 296
پرینت  ارسال به