تمام انسانها میشود.
در دو آیه نخست از سیاق امر و خطاب میتوان فهمید که تمام افراد بشری میتواند شامل این تعلیم باشند، ولی در این که خداوند مستقیماً به انسان تعلیم میکند یا بهواسطه انبیاء و اولیاء این تعلیم را انجام میدهد، به آسانی نمیتوان نظر داد. نکته مهم این است که قرآن رکنی با عنوان تعلیمدهنده در ارکان معرفت مطرح کرده است و تلاش دارد نقش خداوند را - مستقیم یا غیر مستقیم - در این عمل برجسته کند از اینرو، تعلیم را به خود نسبت میدهد. برجسته بودن نقش خدا، همان نکته کانونی در جهانبینی قرآنی است که با تمام مؤلفههای دستگاه معنایی ارتباط دارد و روح حاکم بر این دستگاه است. به همین دلیل، در بخش مواد آموزش نیز نقش تعلیمی خداوند مطرح میشود. این نکته از برجستگیهای معرفتشناسی قرآنی است که در معرفتشناسی رایج مورد توجه نبوده است.
فخر رازی این ارتباط را قبول دارد، ولی استعمال لفظ مُعلّم را برای خداوند جایز نمیداند؛ چون به نظر او به علت تغییرات لغوی و معنایی، لفظ معلّم بهعنوان حرفه درآمده است، از اینرو، زیبنده ذات الهی نیست و اگر چنین تغییر معنایی در این واژه رخ نمیداد، این واژه تنها برازنده خداوند بود.۱
گونه دیگری که قرآن نقش تعلیمی خداوند را بیان میکند در آیاتی مثل (وَلَقَدْ آتَیْنَا دَاوُودَ وَسُلَیْمَانَ عِلْمًا)۲ و نیز آیه ۲۲ سورهٔ یوسف؛ آیه ۱۴ سورهٔ قصص و آیه ۷۴و ۷۹ سورهٔ انبیاء، به تصویر کشیده است. در این آیات خداوند عطا کننده و انسان پذیرنده این عطاست و خداوند نقش اصلی را در این انتقال بر عهده دارد.
در مواردی نقش خداوند در آموزش انسان در حد فراهمسازی مقدمات برای فعالیت عقلی انسان بیان شده است. برای نمونه، در دو آیه (کَذلِکَ یُحْیِ اللَّهُ