بهصورت یک دانش در نیامدهاند. معناشناسی از این جهت میتواند فهم ما را از قرآن و احادیث نظاممند و روشمند کند.
دوم، اینکه معناشناسی در مطالعات دینی، رفع انسداد میکند. امروزه عالمان دین با نوعی انسداد در مطالعات دینی روبهرو هستند. روشهای سنتی تا جایی که توان داشتهاند به فهم آیات، روایات و معارف اسلامی یاری رساندهاند. در صورتی که بخواهیم فراتر برویم چارهای جز رفتن به سوی روشهای جدید وجود ندارد. به این ترتیب دانشهای جدید زبانشناسی و معناشناسی، انسدادی را که در معارف دینی رخ داده است، رفع میکنند و در واقع، سبب میشوند تا به افقهای جدیدی قدم بگذاریم و نکات جدیدی را به کمک این روشها از آیات و احادیث به دست آوریم. البته، این به معنای نفی روشهای سنتی نیست؛ زیرا در معناشناسی هیچ نظریهای به طور کلی کنار گذارده نمیشود؛ بنابراین، روشهای سنتی نیز در ذیل روشهای جدید قرار میگیرند و تلفیقی از مزایای آنها بهکار گرفته میشود.
سوم، اینکه میتوان به کمک روشهای جدید از آیات و روایات تحلیلهای دقیقتری ارائه داد. تحلیلهایی که از لحاظ معرفتی زنده و پویا هستند. مقصود از برداشتهای معرفتی زنده، برداشتهاییاند که در دستگاه معرفتی انسان تأثیرگذارند و برداشتهای مرده برداشتهایی از متون به شمار میروند که در دستگاه معرفتی انسان تأثیری ایجاد نمیکنند. میتوان آیه و روایت را بهگونهای دریافت که در نظام فکری انسان هیچ تأثیر و نقش معرفتی نداشته باشد، اما گاه نکتهای را در مییابیم که نقش کلیدی در دستگاه معرفتی پیدا میکند؛ بنابراین، معارف زنده نقش مهمی در مباحث راجع به تغییر و تحول علوم انسانی ایفا میکنند.
جایگاه کاربردی معناشناسی
لزوم بازسازی دانشهای اسلامی، همچون تفسیر و فقه الحدیث همواره یکی از