۳. آسیب رساندن به فرد یا گروهی بدون علم و آگاهی: (یَا أَیهُّا الَّذِینَ ءَامَنُواْ إِن جَاءَکُم فَاسِقُ بِنَبَإٍ فَتَبَیَّنُواْ أَن تُصِیبُواْ قَوْمَا بِجَهَالَةٍ فَتُصْبِحُواْ عَلىَ مَا فَعَلْتُمْ نَادِمِینَ)۱؛ در معنای جهالت در این آیه دو احتمال وجود دارد: نخست اینکه جهالت در مقابل تبیّن است و ناآگاهی و عدم تثبّت، خود به معنای جهالت است؛ بنابراین، جهل در مقابل علم است؛ زیرا مقصود از تبین در این بخش، کشف حقیقت است که با تحقیق و بررسی به دست میآید. از اینرو، برخی بهجای «فتبیّنوا»، «فتثبتوا» قرائت کردهاند که به معنای تحقیق و بررسی است.
احتمال دوم این است که مراد از جهالت، عملی است که از روی نادانی صادر شود. این احتمال قرینه معناشناختی ندارد، بلکه قرینه درون متنی برخلاف آن دیده میشود؛ زیرا در همین آیه، عملی که از روی جهالت صادر شده با تعبیر «اصابه» بیان شده است؛ یعنی اصابه ثمره جهل است و این نشان میدهد احتمال نخست بدون رقیب بوده و جهالت به معنای عدم علم و در مقابل آن خواهد بود.
۴. خطاب کردن با سخنان نابخردانه: (وَعِبَادُ الرَّحْمَانِ الَّذِینَ یَمْشُونَ عَلىَ الْأَرْضِ هَوْنًا وَإِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُواْ سَلَامًا)۲؛ در این آیه مشخص نیست که جهل با کدامیک از عقل یا علم تقابل دارد.
مفسران در اینباره سخنی نگفتهاند. همنشینی «خَاطَبَهُمُ» و «الْجَاهِلُونَ» قرینه بر این است که خطاب، غیر از جهالت است؛ زیرا اگر جهالت همان عمل خطاب بود، نیازی به استفاده از همنشینی این دو تعبیر نبود.
۵. توقع نامعقول: در آیه (وَ نَادَى نُوحٌ رَّبَّهُ فَقَالَ رَبّ إِنَّ ابْنىِ مِنْ أَهْلىِ وَ إِنَّ وَعْدَکَ الْحَقُّ وَ أَنتَ أَحْکَمُ الحاکِمِینَ)۳ ریشه درخواست حضرت نوح بیان شده