215
میدان‌های معنایی در کاربست قرآنی

۳. آسیب رساندن به فرد یا گروهی بدون علم و آگاهی: (یَا أَیهُّا الَّذِینَ ءَامَنُواْ إِن جَاءَکُم فَاسِقُ بِنَبَإٍ فَتَبَیَّنُواْ أَن تُصِیبُواْ قَوْمَا بِجَهَالَةٍ فَتُصْبِحُواْ عَلىَ‏ مَا فَعَلْتُمْ نَادِمِینَ)۱؛ در معنای جهالت در این آیه دو احتمال وجود دارد: نخست این‌که جهالت در مقابل تبیّن است و ناآگاهی و عدم تثبّت، خود به معنای جهالت است؛ بنابراین، جهل در مقابل علم است؛ زیرا مقصود از تبین در این بخش، کشف حقیقت است که با تحقیق و بررسی به دست می‌آید. از این‌رو، برخی به‌جای «فتبیّنوا»، «فتثبتوا» قرائت کرده‌اند که به معنای تحقیق و بررسی است.

احتمال دوم این است که مراد از جهالت، عملی است که از روی نادانی صادر ‌شود. این احتمال قرینه معناشناختی ندارد، بلکه قرینه درون متنی برخلاف آن دیده می‌شود؛ زیرا در همین آیه، عملی که از روی جهالت صادر شده با تعبیر «اصابه» بیان شده است؛ یعنی اصابه ثمره جهل است و این نشان می‌دهد احتمال نخست بدون رقیب بوده و جهالت به معنای عدم علم و در مقابل آن خواهد بود.

۴. خطاب کردن با سخنان نابخردانه: (وَعِبَادُ الرَّحْمَانِ الَّذِینَ یَمْشُونَ عَلىَ الْأَرْضِ هَوْنًا وَإِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُواْ سَلَامًا)۲؛ در این آیه مشخص نیست که جهل با کدامیک از عقل یا علم تقابل دارد.

مفسران در این‌باره سخنی نگفته‌اند. همنشینی «خَاطَبَهُمُ» و «الْجَاهِلُونَ» قرینه بر این است که خطاب، غیر از جهالت است؛ زیرا اگر جهالت همان عمل خطاب بود، نیازی به استفاده از همنشینی این دو تعبیر نبود.

۵. توقع نامعقول: در آیه (وَ نَادَى‏ نُوحٌ رَّبَّهُ فَقَالَ رَبّ‏ إِنَّ ابْنىِ مِنْ أَهْلىِ وَ إِنَّ وَعْدَکَ الْحَقُّ وَ أَنتَ أَحْکَمُ الحاکِمِینَ)۳ ریشه درخواست حضرت نوح بیان شده

1.. سورۀ حجرات، آیۀ ۶.

2.. سورهٔ فرقان، آیۀ ۶۳.

3.. سورهٔ هود، آیۀ ۴۵.


میدان‌های معنایی در کاربست قرآنی
214

۲. کفر: (قُلْ أَ فَغَیرْ اللَّهِ تَأْمُرُونىّ‏ أَعْبُدُ أَیهُّا الجْاهِلُون).۱

در این آیه و آیات قبل و بعد آن، قرینه‌ای برای دریافت روشن از معنای جهل یافت نشد؛ در مجموعهٔ این آیات نشانه‌ای از استدلال قوم دیده نشد، پس احتمال دارد ترک خردورزی به معنای جهل باشد و فراتر از احتمال نمی‌توان رفت.

آیه (وَلَوْ أَنَّنَا نَزَّلْنَا إِلَیهْمُ الْمَلَئکَةَ وَکلَّمَهُمُ المْوْتىَ‏ وَحَشرَنَا عَلَیهْمْ کلُ‏ شىَ‏ءٍ قُبُلًا مَّا کاَنُواْ لِیُؤْمِنُواْ إِلَّا أَن یَشَاءَ اللَّهُ وَلَکِنَّ أَکْثرَهُمْ یجَهَلُون)‏۲ بیان می‌کند که حتی با وجود دلائل روشن، کافران ایمان نمی‌آورند. این امر به دلیل ترک تعقل نیست؛ زیرا تعقل برای رفع ابهام است که به کمک آن فرد از حیرت درآید، این آیه به صراحت بیان می‌کند که با وجود آیات روشن و انکارناپذیر، کافران بر عناد خود تأکید می‌کنند. آیه، جهل را دلیل انکار می‌داند، جهل در این آیه چند ویژگی دارد: نخست این‌که معنای آن، غیر از عدم تعقل و عدم علم است و معنایی شبیه معرفت دارد؛ دیگر این‌که افزون بر معنای شبه معرفتی، فرد را به کفر دعوت می‌کند و از ایمان باز می‌دارد؛ یعنی جهل انسان را برمی‌انگیزد تا ایمان را ترک کرده و به کفر گردن نهد.

میان جهل و کفر رابطه معنایی وجود دارد و جهل بیشتر در موضوعاتی که جنبه دینی دارد. افزون بر دو آیه یاد شده، آیه ۱۳۸ سورهٔ اعراف، آیه ۲۹سورهٔ هود و آیه ۲۳ سورهٔ احقاف ارتباط مستقیمِ جهل با کفر را نمایان می‌کنند، بنابر این آیات، جهل مانع ایمان است.

شکل شماره ۳: ارتباط جهل و کفر

1.. سورهٔ زمر، آیۀ ۶۴.

2.. سورهٔ انعام، آیۀ ۱۱۱.

  • نام منبع :
    میدان‌های معنایی در کاربست قرآنی
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1396
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 6444
صفحه از 296
پرینت  ارسال به