صورت گرفته در آنها در دوران معاصر افقهای تازهای در معناشناسی و فهم متون گشودهاند و میتوانند مبانی زبانشناختیِ مهمی در اختیار علومی که در فهم متن مورد استفاده هستند، قرار دهند. اگرچه معناشناسی در جهان اسلام از سابقهای طولانی و مطالعاتی عمیق برخوردار است اما عدم آشنایی با دانشهای جدید سبب شده معناشناسی اسلامی، متمرکز در محدودههای خاصی شود و در دوران معاصر توسعه چشمگیری نیابد. از اینرو، علومی نظیر تفسیر، حدیث، فقه و دیگر علوم اسلامی که به فهم متن همت دارند از مبانی زبانشناختی به طور کامل بهره نبردند. معناشناسی جدید میتواند مبانی زبانی و ضابطهمندی برای دانشهای اسلامی ارائه کند. این مبانی که شامل رابطه زبان و ذهن و نحوه تعامل اندیشه انسانی با امور زبانی و متون میشود ویا در نهایت، استنباط از منابع دین و تفسیر آنها را مستند به مبانی خدشهناپذیر میکند.
معناشناسی در مطالعات اسلامی همواره بهعنوان علمی مقدماتی و آلی مورد توجه بوده است، گرچه این دیدگاه سبب پارهای مشکلات در معناشناسی نیز بود، از جمله اینکه در علوم اسلامی هرگز دانشی مستقل و اصیل با عنوان معناشناسی شکل نگرفت، اما با این وصف معناشناسی میتواند نقش مبناسازی در فهم متن را بهخوبی ایفا کند. برای مثال، یکی از مهمترین علومی که بخشهای وسیعی از خود را به مباحث معناشناسی اختصاص داده است؛ یعنی علم اصول فقه، همواره نقش مبناسازی برای فقه را برعهده داشته و استنباط احکام شرعی را ضابطهمند کرده است.
معناشناسی و مطالعات دینی
مباحث معناشناسی از سه جهت میتوانند به مطالعات دینی کمک کنند. نخست اینکه مباحث معناشناسی، مطالعات دینی را نظاممند و روشمند میسازند. به رغم اینکه مباحث معناشناختی در سنت تفکر اسلامی مطرح شدهاند، اما هنوز