نمیشود؛ زیرا جهانبینی قرآن با جهانبینی متون جاهلی نهتنها همسان نیست، بلکه با هم در دستگاه معنایی تعارض دارند.
حاصل اینکه اگر جهانبینی دو متن همسان بود، وجود قرینهای در یک متن، همواره قرینه معنایی برای فهم متن دیگر نمیشود، بلکه این قرینه تنها در معناشناسیِ تاریخی کاربرد دارد نه در معناشناسی همزمانی.
نتیجه اینکه این آیه نمیتواند قرینه قرآنی برای اثبات تقابل جهل با حلم باشد و نیاز به قرینههای دیگر داریم.
تقابل جهل و علم
تقابل علم و جهل را در جانشینی تعبیر (وَلَکِنَّ أَکْثَرَهُمْ لاَ یَعْلَمُونَ)۱ با تعبیر(وَلَکِنَّ أَکْثَرَهُمْ یَجْهَلُونَ)۲ بهروشنی میبینیم. البته، این میزان شباهت در لفظ برای اثبات جانشینی کافی نیست، بلکه باید فضای سخن در آیات بررسی شود و قرابت معنایی میان دو تعبیر با کمک آن روشن شود؛ با توجه به این مطلب، بررسی سیاق آیات لازم است.
در آیه (وَلَوْ أَنَّنَا نَزَّلْنَا إِلَیْهِمُ الْمَلآئِکَةَ وَکَلَّمَهُمُ الْمَوْتَى وَحَشَرْنَا عَلَیْهِمْ کُلَّ شَیْءٍ قُبُلاً مَّا کَانُواْ لِیُؤْمِنُواْ إِلاَّ أَن یَشَاء اللّهُ وَلَکِنَّ أَکْثَرَهُمْ یَجْهَلُونَ)۳ تعبیر (أَکْثَرَهُمْ یَجْهَلُونَ) با (ما کَانُواْ لِیُؤْمِنُواْ) ارتباط دارد و میان عدم ایمان و جهل رابطه تأثیرگذاری وتأثیرپذیری وجود دارد؛ زیرا یا بیایمانی از جهل سرچشمه میگیرد یا سرمنشأ جهل، کفر است.