203
میدان‌های معنایی در کاربست قرآنی

از نگاه صَرفی، کاربرد یک واژه که در وجه فاعلی یا فعلی به‌کار می‌رود، برداشت نخستین این است که فرد با انجام آن کار، صفت جدیدی پیدا می‌کند و در این نسبت، فعلی نیز رخ داده است. به این معنا که اگر ریشه «ع ق ل» به فردی نسبت داده شود و گفته شود که «فلانٌ یَعقِلُ»، تبادر اولیه این است که فرد در حقیقت کاری انجام می‌دهد نه این‌که کاری را ترک می‌نماید؛ بنابراین، همین مطلب در ریشه «ج ھ ل» نیز صادق خواهد بود؛ یعنی برداشتِ صرفی از واژه «جاهل» و «یجهل» این است که فردی دارای صفت جهل است و فردی جهل می‌ورزد. بنابراین، جهل عدم علم یا عدم تعقل نیست، مگر این‌که قرینه معناشناختی، دالّ بر این معنا باشد.

تحلیل معناشناختی جهل از طریق مقابل‌های آن

تقابل جهل و حلم

ایزوتسو در کتاب ساختمان اصطلاحات اخلاقی در قرآن، جهل را مقابل حِلم دانسته و این تقابل را از قرآن گرفته است. وی در اثبات تقابل، از آیه (وَإِلاَّ تَصْرِفْ عَنِّی کَیْدَهُنَّ أَصْبُ إِلَیْهِنَّ وَأَکُنْ مِنَ الْجاهِلین)‏۱؛ و از همنشینی «أَصْبُ» کمک می‌گیرد. او با کمک اَشعار جاهلی به این باور می‌رسد که جاهل به معنای «غیر حلیم» و جهل در مقابل حِلم است.

باید توجه داشت که برای تحلیل معنایی یک متن تنها در صورتی می‌توان از متن دیگر کمک گرفت که جهان‌بینی و نسبت‌های زبانیِ هر دو متن همسان باشد. این تحلیل تنها در معناشناسیِ تاریخی معنا دارد؛ زیرا در معناشناسیِ همزمانی هر متنی، ناظر به معنایی خاص است و با کمک گرفتن از متن دیگر نمی‌توان معنای بیشتری بر متن تحمیل کرد. از این‌رو، تقابل جهل با حلم، در این آیه اثبات

1.. سورهٔ یوسف، آیۀ ۳۳.


میدان‌های معنایی در کاربست قرآنی
202

متن را تحلیل می‌کند و به معنای نسبی می‌رسد. معنای پایه در دستگاه زبانی، معنایی است که در هر جایی از دستگاه قرار گیرد، معنای خود را حفظ خواهد کرد، هرچند خارج از متن قرآن باشد.

معنای نسبی، مؤلفه‌هایی از واژه هستند که در نسبت‌های گوناگون تغییر می‌کنند. این تغییر معنا از یک میدان به میدان دیگر، معنای نسبی نام دارد. معنای پایه غالباً از کتاب‌های لغوی گرفته می‌شود، این معنا نقطه عزیمتی برای آغازِ تحلیل متن است و هرگز نباید اساس کار بر آن نهاده شود؛ زیرا در معناشناسیِ همزمانی، کشف معنا بر اساس نسبت‌های معنایی است که معنای نسبی را شکل می‌دهند. تغییر در معنای نسبی گاهی تا جایی پیش می‌رود که بر معنای پایه غلبه کرده و آن را بی‌اثر می‌کند. به بیان دیگر، متن مؤسس و دستگاه زبانی آن - با کمک واژه‌های نسبی - جهان‌بینی جدیدی تولید می‌کند.

«جهل» در لغت، معنای معرفتی و غیرمعرفتی دارد. معنای معرفتیِ آن مقابلِ علم است که با تعبیر «نقیض العلم» یا «خلاف العلم» بیان شده است. معنای غیرمعرفتی آن در مقابل طمأنینه آمده است. ایزوتسو همچون خاورشناسان جدید معتقد است جهل، پیش از اسلام مقابل علم نبوده و با «حلم» تقابل داشته است.

تحلیل معناشناختی جهل با توجه به حوزه صرفی

در قرآن، واژه «جهل» به همراه مشتقاتش ۲۴ بار و جملگی در وجه ثلاثی مجرد به‌کار رفته است. صیغه فاعل (جاهل، یک ‌بار؛ جاهلون، سه بار؛‌ جاهلین، شش بار) در کل با ۱۱ کاربرد، بیشترین بسامد را به خود اختصاص داده است. افزون بر آن، جاهلیّة (چهار بار)،‌ جهالة (چهار بار) و جهول (یک بار) کاربردهای اسمیِ این واژه‌ و تجهلون (چهار بار)، یجهلون (یک بار) کاربردهای فعلی این واژه‌اند. تمام این موارد به انسان نسبت داده شده و از نظر ظرف زمانی تمام آنها به دنیا تعلّق گرفته‌اند.

  • نام منبع :
    میدان‌های معنایی در کاربست قرآنی
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1396
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 6243
صفحه از 296
پرینت  ارسال به