متن را تحلیل میکند و به معنای نسبی میرسد. معنای پایه در دستگاه زبانی، معنایی است که در هر جایی از دستگاه قرار گیرد، معنای خود را حفظ خواهد کرد، هرچند خارج از متن قرآن باشد.
معنای نسبی، مؤلفههایی از واژه هستند که در نسبتهای گوناگون تغییر میکنند. این تغییر معنا از یک میدان به میدان دیگر، معنای نسبی نام دارد. معنای پایه غالباً از کتابهای لغوی گرفته میشود، این معنا نقطه عزیمتی برای آغازِ تحلیل متن است و هرگز نباید اساس کار بر آن نهاده شود؛ زیرا در معناشناسیِ همزمانی، کشف معنا بر اساس نسبتهای معنایی است که معنای نسبی را شکل میدهند. تغییر در معنای نسبی گاهی تا جایی پیش میرود که بر معنای پایه غلبه کرده و آن را بیاثر میکند. به بیان دیگر، متن مؤسس و دستگاه زبانی آن - با کمک واژههای نسبی - جهانبینی جدیدی تولید میکند.
«جهل» در لغت، معنای معرفتی و غیرمعرفتی دارد. معنای معرفتیِ آن مقابلِ علم است که با تعبیر «نقیض العلم» یا «خلاف العلم» بیان شده است. معنای غیرمعرفتی آن در مقابل طمأنینه آمده است. ایزوتسو همچون خاورشناسان جدید معتقد است جهل، پیش از اسلام مقابل علم نبوده و با «حلم» تقابل داشته است.
تحلیل معناشناختی جهل با توجه به حوزه صرفی
در قرآن، واژه «جهل» به همراه مشتقاتش ۲۴ بار و جملگی در وجه ثلاثی مجرد بهکار رفته است. صیغه فاعل (جاهل، یک بار؛ جاهلون، سه بار؛ جاهلین، شش بار) در کل با ۱۱ کاربرد، بیشترین بسامد را به خود اختصاص داده است. افزون بر آن، جاهلیّة (چهار بار)، جهالة (چهار بار) و جهول (یک بار) کاربردهای اسمیِ این واژه و تجهلون (چهار بار)، یجهلون (یک بار) کاربردهای فعلی این واژهاند. تمام این موارد به انسان نسبت داده شده و از نظر ظرف زمانی تمام آنها به دنیا تعلّق گرفتهاند.