201
میدان‌های معنایی در کاربست قرآنی

معناشناسی قرار داده و عنصر زمان را حذف می‌کند. این روش بر اساس اصل زبان‌شناسیِ دستگاه معنایی (Welatanschangsleher) شکل گرفته است و بر اساس نسبت‌های معنایی، متن را تحلیل می‌کند. مهم‌ترین نسبت‌ها در این روش، نسبت صَرفی، همنشینی، جانشینی و تقابل است.

نسبت یا ارتباط همنشینی (syntagmatic relation)، بیان‌گر رابطه الفاظی است که در یک زنجیره کلامی در کنار یک‌دیگر قرار گرفته‌اند. این نسبت، همان معناشناسی در سطح جمله است که واژه در ارتباط با واژه‌های همنشین سنجیده می‌شود و بنابر این ارتباط، زوایایی از معنای واژه کشف می‌شود. این همنشینی ممکن است به‌صورت وصف، تمییز، اسناد فاعل و... باشد.

نسبت جانشینی (paradigmatic relation)، عبارت است از رابطه و نسبت جایگزینی میان زنجیره الفاظِ کلامی با الفاظی که می‌توانند جایگزین این الفاظ شوند. علم و عقل بارزترین نمونه جانشینی در حوزه معناییِ علم و معرفت‌اند. نسبت جانشینی از اساسی‌ترین نسبت‌های معنایی است که در روش همزمانی به آن تکیه می‌شود.

نسبت تقابل (contradictory relation)، عبارت است از رابطه تقابل میان دو لفظ که در بستر متن ایجاد می‌شود. به اعتقاد ایزوتسو، حوزه معناشناختی، زمانی به وجود می‌آید که دو مفهومِ کلیدی، کاملاً در مقابل یک‌دیگر قرار گیرند. این نشان از جایگاه نسبت تقابل در معناشناسی همزمانی دارد.

در پژوهش حاضر، تنها از نسبت صرفی، همنشینی و تقابل بهره گرفتیم و از نسبت جانشینی استفاده نکردیم؛ زیرا در قرآن جانشینی برای جهل پیدا نشد.

معنای پایه و نسبی

معناشناس در تحلیل خود از معنای پایه آغاز می‌کند و با کمک نسبت‌های موجود،


میدان‌های معنایی در کاربست قرآنی
200

به‌صورت مجموعه‌ای منسجم ندیده‌ و در فهمِ واژگان قرآنی، به نسبت‌های معنایی توجه نکرده‌اند. واژه جهل نیز مانند دیگر واژه‌ها، در این بستر معناشناسی شده است. از این‌رو، معناشناسیِ جهل با روش معناشناسی همزمانی، پیشینه‌ای ندارد. پژوهش حاضر تلاش دارد، معنای جهل را با کمک نسبت‌های معناییِ آن کشف کند؛ یعنی با بررسی نسبت‌های موجود در متن می‌کوشد به پرسش‌های زیر جواب دهد.

۱. در دستگاه معنایی قرآن، واژه جهل چه جایگاهی دارد؟

۲. حوزه‌های مرتبط با جهل کدام‌اند و شیوه ارتباط آنها با این واژه چگونه است؟

معناشناسی (semantic)، مطالعه علمی معناست؛ و به معناشناسی فلسفی، منطقی، زبانی، تقسیم می‌شود. معناشناسی زبانی دانش مطالعه انتقال معنا از طریق زبان است. در این دانش، معنا درون نظامِ زبان بررسی می‌شود.

در معناشناسی زبانی از روش‌های مختلفی برای مطالعه معنا استفاده می‌شود، معناشناسیِ حوزه‌ای (semantic fields)، یکی از این روش‌هاست. این روش در مطالعات قرآنی با نام ایزوتسو گره خورده است. او با دو رویکرد معناشناسی در زمانی یا تاریخی (diachronic semantic) و معناشناسی همزمانی (synchronic semantic) معناشناسی می‌کرد.

در معناشناسی تاریخی، زمان در فهم معنا دخیل است و بر اساس تطور معنا در طول زمان، معنا بررسی می‌شود و تطورات تاریخی معنا، جایگاه واژه را در دستگاه معنایی معین می‌کند.

در معناشناسی همزمانی، عنصرِ زمان حذف شده و تغییر واژگان در طول زمان لحاظ نمی‌شود، بلکه متن بدون دخالت زمان مطالعه می‌شود؛ به این بیان که معناشناس در فهمِ متن، از روند تدوین متن در بستر زمان تأثیر نمی‌پذیرد. در این روش، معناشناس تلاش می‌کند تا معنا را از درون متن کشف کند. معناشناسی در این روش از سطح واژه و گزاره فراتر رفته و تمامِ متن تأسیسی را معیار و موضوعِ

  • نام منبع :
    میدان‌های معنایی در کاربست قرآنی
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1396
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 6287
صفحه از 296
پرینت  ارسال به