درآمدی بر معناشناسی جهل در قرآن
هادی صادقی۱ و شعبان نصرتی۲
مقدمه
این پژوهش، با روشِ معناشناسی همزمانی، معنای جهل در قرآن را تحلیل میکند. به این معنا که با نگاه به ارتباطات و نسبتهای معنایی میان جهل و مفاهیم مرتبط با آن، جهل را معناشناسی میکند. مراد از معناشناسی در این بحث، لغتپژوهی نیست، بلکه هدف، مشخص کردن مؤلفههای معناییِ موجود در واژه است. از اینرو، بیش از پرداختن به لغت، حوزهها و میدانهای معنایی مورد توجه خواهند بود.
بیشتر قرآنپژوهان، در کشف معنا، به تکگزارهها بسنده کرده و واژه را در سطح آیه تفسیر کردهاند یا تنها برخی نسبتها را دیده۳ و بیشتر به معنای لغوی تکیه کردهاند، از اینرو، از دیدگاه لغویان تأثیر پذیرفتهاند؛ یعنی مفسران کل متن را،
1.عضو هیئت علمی دانشگاه قرآن و حدیث
2.هیئت علمی پژوهشگاه قرآن و حدیث
3.. برای نمونه، میتوان گفت در تفسیر المیزان تا حدودی از دو نسبت سیاقی و جانشینی استفاده شده است. کتابهایی که با عنوانهای الوجوه و النظائر نوشته شده همین ویژگی را دارند، البته در این بستر هم اساس کار بر معنای لغوی است.