وَ الْأَرْضِ رَبَّنا ما خَلَقْتَ هذا باطِلاً سُبْحانَکَ فَقِنا عَذابَ النَّارِ)۱ یکی از شرایط نتیجهدهی تفکر، این است که فکرکننده از مصادیق «الَّذینَ یَذْکُرُونَ اللَّهَ» باشد که این خود متعلق به حوزه ایمان است. نتیجه اینکه این دو حوزه همافزایی دارند و به پویایی هم کمک میکنند. (شکل شماره ۵)
در نزول معنای تشریعی میتوان مراحل «علم خدا، اراده الهی، عالم امر، قضای الهی، لوح محفوظ، روح القدس/ قلم، جبرئیل/ عالم فرشتگان، قلب نبی/ عالم ارواح و انفس، زبان و لفظ/ عالم طبیعت» را به تصویر کشید.۲
در دعوت قرآن به فهم معنا، تأکید بر مرحله آخر است؛ یعنی قرآن انسان را دعوت میکند با تکیه بر واژههای قرآنی و فهم ارتباط معنایی نهفته در آن راه ایمانی را پیدا کنند و ایمانی را که از این راه به دست میآید معتبر میداند؛ به این معنا که خودِ الفاظِ قرآنی راه معتبری برای کشف معنا هستند و این الفاظ نشانههایی برای اهل یقین و ایماناند. البته، این به معنای نفی راههای دیگر برای کشف معنا نیست؛ زیرا ممکن است از راههای دیگر اعتبار راههایی مثل شهود ثابت شود.
جمعبندی
قرآن دو نوع تفکر را به رسمیت میشناسد. به یکی از آنها نگاه مثبت و به دیگری نظر منفی دارد. تفکر مثبت جمعگرا، همگرا، پویا، توحیدمحور است و تفکر منفی اساساً فردمحور و ایستا و ایمانگریز است.
دو شیوه گزارش - از واقع طبیعی یا فراطبیعی - از بهترین شیوههای انگیزش جامعه به تفکر مثبتاند که قرآن با کاربست آنها اعتبارشان را تأیید کرده است.