بنا بر این فرض، هر دو حوزه بر هم اثر میگذارند. با تفکر ایمان تقویت میشود و ایمان به پویایی تفکر کمک میکند.
تحلیل جانشینی تفکر با واژههای حوزه علم ما را با سه واقعیت روبهرو میکند:
۱. واژههای حوزه علم تنها با فکر مثبت جانشین است و فکر منفی - تفکیر - با هیچ یک از آنها جانشینی ندارد؛ بنابراین، قرآن دو دستگاه تفکری ترسیم میکند که یکی از آنها را علم میداند و دیگری را علم نمیداند. قرآن، نظام فکری بدیل علم را با تعابیری چون «فکّر و جَهّل» معرفی کرده است. جهل، دستگاه معرفتنمایی است که در مسیر کفر و الحاد حرکت میکند.
۲. تنوع معنایی و گستره قلمرو علم بسیار وسیعتر از گستره معنایی تفکر است؛ زیرا علم از نظر فاعلی خدا، انسان، حیوان و کل موجودات را در بر میگیرد، ولی تفکر تنها در مورد انسان صادق است. از نظر صَرفی، نسبتهای نحوی، جانشینی، تقابلیِ علم، طیف وسیعی را در بر میگیرد که تفکر تنها یکی از گونههای آن به شمار میرود. بنابر این تفکر در معرفتشناسی قرآنی، تنها بخشی از آن را پوشش میدهد و بخش دیگر را قرآن با واژههای دیگر تبیین میکند.۱
۳. هدف اصلی قرآن از تفکر و واژههای همسان، رسیدن به حوزه ایمان است. از اینرو، قرآن تأثیرات این دو حوزه را نیز مدّ نظر دارد.
تحلیل معناشناختی تفکر از ارتباط حوزه علم با حوزه ایمان
جانشینی فکر، علم و عقل و واژههای همسان با حوزه ایمان، نشان از ارتباط معنایی حوزه معنایی ایمان و علم دارد. آیا بنا بر این نسبت معنایی، میدان معنایی ایمان هم در میدان معنایی معرفت داخل میشود یا باید ارتباط را بهگونهای دیگر بیان