مشخص میکند. سپس تحلیل دادهها بر اساس تکنیکهای زیر ادامه مییابد:
۱. اشتقاق بر اساس اسم و فعل: اسم ایستا و فعل فرآیند است. عالم با یَعلَمُ و عَلِمَ متفاوت است. باید به وجه پُر تکرار بودن حالت اسمی یا فعلی و یا اشتقاق خاصی از آن توجه کرد.
۲. اشتقاق بر اساس باب (تحلیل اشتقاقی): هر تغییر اشتقاق مهم است؛ زیرا هر باب و اشتقاقی به معنای خاصی است. برای مثال، اِتّقُوا بیانگر یک فرآیند است، تقوی بیانگر یک شیء در درون انسان است و مُتقین بهعنوان وصف انسان مطرح میشود؛
۳. جمعبندی: مطالب به دست آمده، از نظر واژگانی باید جمعبندی شود.
ریختشناسی واژه: این قسمت به بحث پدیدارشناسی مربوط است. به این معنا که هر شیء «بود»ی دارد، ولی این که چه «نمود»هایی میتواند داشته باشد، به زاویههای دید، بستگی دارد. بنابراین، اگر محقق بتواند زوایای بیشتری از واژه کشف کند، تحلیلهای او از استحکام بیشتری برخوردار خواهد بود. برای مثال، فعل رفتن به یک نفر- فاعل - نیاز دارد، اما تعلیم به سه طرف - محتوای آموزش، معلم و دانشآموز - نیاز دارد.
تحلیل همنشینها
با همآییِ چند واژه در یک سلسله کلامی که باهم ارتباط معنایی دارند و در واقع، به کلماتی که در جوار یک کلمه قرار گرفتهاند «کلمات همنشین» گفته میشود. مهمترین بخشِ معناشناسی، این قسمت است؛ زیرا میتوان تنها بر اساس تحلیل همنشینها نگاشتهای را سامان داد و دیگر تحلیلها همچون جانشینی و مقابلها متأثر از این تحلیلاند و محققی که از قابلیت تحلیل همنشینها برخوردار باشد، تحلیلهای جانشینی و مقابلی را نیز به سادگی انجام خواهد داد.