میدانهای معنایی قصد دارد با تفکیک معنای پایه و نسبی این مشکل را حل کند. بر اساس این تفکیک همواره زمانی که انسان در یک زبانی آغاز به سخن میکند از پیشفرضها و تلقیهای معنایی برخوردار است. آموزش زبان در حقیقت به ارث بردن یک تلقی معنایی از واژگان است، اما این بدان معنا نیست که شخص بهعنوان صاحب زبان دقیقاً باید همان معنایی را که آموخته بهکار ببرد. در کاربردهای زبانی هر فردی بهعنوان یک صاحب زبان میتواند واژه خاصی را در معانی دیگری بهکار برد. معنای پایه، معنای مفروضی است که صاحب زبان در هنگام تکلم و یا فهم آن را بهعنوان یک مفروض روششناختی و بهعنوان یک مبدأ برای شروع تفاهم در نظر میگیرد. به منظور فهم زبانی ما نیاز به یک معنای پایه داریم، اما معنای پایه، معنای ذاتی واژه نیست. این نظریه معنایی به شما توصیه میکند که به سرعت باید از معنای پایه عبور کنید و ماندن در معنای پایه و معنای لغوی یک واژه خطا و انحراف از معنای متن و تحمیل معنای فرهنگ و ذهنیت خاص به متن است.
معنای پایه در کاربرد قرآنی
این نکته بسیار مهم است که به چه دلیل باید معنای لغتشناس را به قرآن نسبت دهیم. چنانکه این پرسش وجود دارد که چرا قرآن حتماً همان معنایی را در مفهومی مانند تقوا بهکار برده که شاعر جاهلی اراده کرده است. پیشفرضی که وجود دارد این است که هر آنچه در زبان عربیِ معاصرِ قرآن وجود داشته در زبان قرآن هم همان معنا بهکار رفته است؛ اما پاسخ به این پرسش ضروری است که این پیش فرض تا چه اندازه صحیح است. آیا یک ادیب فارسی نمیتواند مبتنی بر زبان امروز ادبی نظام معنای جدید ایجاد کند و واژهها را در معنای متفاوت بهکار گیرد. معنای پایه و نسبی قصد دارد به این نکته برسد که هر شخصی همواره بهعنوانِ صاحبِ زبان از یک نوع تلقی نسبت به معنای لفظ برخوردار است. این امری