115
میدان‌های معنایی در کاربست قرآنی

میدان‌های معنایی قصد دارد با تفکیک معنای پایه و نسبی این مشکل را حل کند. بر اساس این تفکیک همواره زمانی که انسان در یک زبانی آغاز به سخن می‌کند از پیش‌فرض‌ها و تلقی‌های معنایی برخوردار است. آموزش زبان در حقیقت به ارث بردن یک تلقی معنایی از واژگان است، اما این بدان معنا نیست که شخص به‌عنوان صاحب زبان دقیقاً باید همان معنایی را که آموخته به‌کار ببرد. در کاربردهای زبانی هر فردی به‌عنوان یک صاحب زبان می‌تواند واژه خاصی را در معانی دیگری به‌کار برد. معنای پایه، معنای مفروضی است که صاحب زبان در هنگام تکلم و یا فهم آن را به‌عنوان یک مفروض روش‌شناختی و به‌عنوان یک مبدأ برای شروع تفاهم در نظر می‌گیرد. به منظور فهم زبانی ما نیاز به یک معنای پایه داریم، اما معنای پایه، معنای ذاتی واژه نیست. این نظریه معنایی به شما توصیه می‌کند که به سرعت باید از معنای پایه عبور کنید و ماندن در معنای پایه و معنای لغوی یک واژه خطا و انحراف از معنای متن و تحمیل معنای فرهنگ و ذهنیت خاص به متن است.

معنای پایه در کاربرد قرآنی

این نکته بسیار مهم است که به چه دلیل باید معنای لغت‌شناس را به قرآن نسبت دهیم. چنان‌که این پرسش وجود دارد که چرا قرآن حتماً همان معنایی را در مفهومی مانند تقوا به‌کار برده که شاعر جاهلی اراده کرده است. پیش‌فرضی که وجود دارد این است که هر آنچه در زبان عربیِ معاصرِ قرآن وجود داشته در زبان قرآن هم همان معنا به‌کار رفته است؛ اما پاسخ به این پرسش ضروری است که این پیش فرض تا چه اندازه صحیح است. آیا یک ادیب فارسی نمی‌تواند مبتنی بر زبان امروز ادبی نظام معنای جدید ایجاد کند و واژه‌ها را در معنای متفاوت به‌کار گیرد. معنای پایه و نسبی قصد دارد به این نکته برسد که هر شخصی همواره به‌عنوانِ صاحبِ زبان از یک نوع تلقی نسبت به معنای لفظ برخوردار است. این امری


میدان‌های معنایی در کاربست قرآنی
114

برای نمونه، می‌توان واژه «عقل» را نام برد که هسته معنایی آن در کتب لغت منع، حبس و بازدارندگی۱ یا حجر و نهی۲ دانسته شده است، اما جای هیچ‌گونه تردیدی نیست که «عقل» کاربردهای گوناگونی در نصوص و حوزه‌های تصوری مختلف دارد که معنای آن را نسبت به همان متن یا حوزه تصوری دچار تغییر و تحول می‌سازد. معنایی که از عقل در یک متن فلسفی یا منطقی ارائه می‌شود با معنای همان واژه در علوم تجربی و یا یک متن زیستی بسیار متفاوت است. این تفاوت با بررسی هر متن به روشنی خود را نشان می‌دهد؛ بنابراین، مفاهیم واژه‌ها در متون و نصوص مختلف دچار تغییر و حواشی شده و باید در نسبتی هماهنگ با متن تعریف شوند.

توجه به این نکته ضروری است که در معناشناسی میدان‌های معنایی زمانی که از معنای پایه یا معنای اساسی سخن به میان می‌آید، لزوماً معنای هسته‌ای و ذاتی قصد نمی‌شود، بلکه منظور از معنای پایه یک امر روش‌شناختی یا فرضی است. به بیان دیگر، ما به‌لحاظ روش‌‌شناختی ناچاریم که برای الفاظ، یک معنای فی‌الجمله‌ در نظر بگیریم، اما این بدان معنا نیست که واژه‌ها این معنای ثابت را دارند، بلکه هر واژه‌ای بسته به کارکردش در حوزه زبانی دچار تغییر معنایی می‌شود و بسته به مکانی که قرار گرفته معنای پایه متفاوت می‌شود. ایزوتسو در نهایت، معتقد می‌شود که ما چیزی به نام معنای پایه نداریم. یکی از نکات چالشی این نظریه یا همه نظریه‌های معناشناسی این است که از یک طرف معناشناسان نمی‌توانند برای واژه‌های یک زبان معنای ثابتی در نظر نگیرند، اما از طرف دیگر می‌دانند که تمام این معانی در بافت‌های مختلف زبانی کاملاً تغییر می‌کنند. نظریه

1.. خلیل فراهیدی با مثال‌های زیر به مؤلفۀ حبس و نگه‌داشتن اشاره کرده است: «عقل بطن المریض بعد ما استطلق: استمسک» و «عقلت البعیر عقلاً: شددت یده بالعقال ‌ای الرباط» (فراهیدی، العین، ج۱، ص‌۱۵۹).

2.. جوهری صحاح، ج۵، ۱۷۶۹.

  • نام منبع :
    میدان‌های معنایی در کاربست قرآنی
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1396
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 6369
صفحه از 296
پرینت  ارسال به