این پرسشهای به ظاهر ساده، دغدغههای چندی نهفته است که از مدتها پیش - حتیٰ قبل از شروع به کار در خصوص متکلمان ناشناخته - مرا به خود مشغول داشته بود: این پرسش تاریخی که با افول مدرسه فکری کوفه در اواخر سده دوم، آیا اساساً این مدرسه فکری به طور کلی به فراموشی سپرده شد یا اینکه در طول سدههای سوم و چهارم، در مناطق دیگر امتداد یافت؟ همچنین در صورت وجود چنین امتدادی، آیا آنگونه که ابوالحسن اشعری اشاره کرده است، میتوان جریانهای نوظهوری را شناسایی کرد که در داد و ستد فکری و تعامل با نمایندگان جریانهای قبلی بودهاند؟ در این صورت چگونه میتوان پیجوی تأثیرات تاریخی این جریانها در پیدایش مدرسه کلامی بغداد با محوریت شیخ مفید شد؟
این اثر میتواند با پاسخ به این پرسشها، تکمیل کننده آثاری باشد که در حوزه مدرسه کوفه، قم و بغداد، در دورههای نخستین و دورههای میانه در دهههای اخیر انجام شدهاند. زیرا این دوره تاریخی از کلام امامیه، آشکارا مورد غفلت قرار گرفته است.
به دلیل گستردگی زیاد مدرسه قم و کوفه که کاری مفصل و جداگانه میطلبند و این امر خارج از توان این نوشتار است، در این پژوهش به سراغ قم و کوفه نرفتیم و به مناطق اصلی دیگر، یعنی بغداد، بصره و منطقه خراسان-ماوراءالنهر بسنده کردیم. از مناطق امامینشین دیگر نیز به این دلیل که هرگز از این جهت اهمیت چندانی نداشتند، چشم پوشیدیم. اما به هر ترتیب هیچ یک از این بیتوجهیها چیزی از ارزش و اهمیت کار درباره این دوره تاریخی کم نمیکند.
در پژوهش پیش رو تنها به جریانهای فکری امامیه پرداختهایم و از جریانشناسی فرقههای شیعی دیگر همچون کیسانیه، زیدیه و اسماعیلیه پرهیز کردهایم. البته در برخی موارد، از تعاملهای برخی فرقههای شیعی مانند واقفیه که با امامیه اشتراک نظر فراوان و میراث مشترک داشتهاند، در حد محدود سخن به میان آمده است. بازه زمانی این تحقیق نیز میانه مدرسه کلامی کوفه و مدرسه کلامی بغداد با محوریت شیخ مفید است که تقریباً دهههای پسینی سده دوم هجری تا