مرحله نخست، گرامیداشت انسان پیش از آفرینش او: وقتی خداوند از آدمی به بزرگی یاد کرده و به فرشتگانش قصد خود را که آفرینش اوست خبر میدهد و به فرشتههای متعجب که خونریزی و فساد آدمی بر زمین را نشانه لیاقت نداشتن او برای آفریده شدن و تکریم خداوند میشمارند پاسخ میدهد و آنان را جاهل به انسان میخواند: (وَ إذْ قَالَ رَبُّک لِلْمَلائِکة إنّی جَاعِلٌ فِی الأرضِ خَلیفَةً قَالوُا أتَجْعَلَ فِیهَا مَنْ یفْسد فِیهَا وَ یسفک الدِّماء وَ نَحنُ نَسبِّحُ بِحَمدِک وَ نُقَدّسُ لَک قَالَ إنّی أعلَمُ مَا لا تَعلَمُون).۱
اینکه خداوند، فرشتگان را درباره انسان، ناآگاه میداند، حاکی از این است که انسان ویژگی یا ویژگیهایی دارد که فساد او را در زمین تحتالشعاع قرار میدهد، وجود او را توجیه میکند و گرامی بودن و کرامت او نزد پروردگار را نمایان میکند.
مرحلة دوم، تکریم انسان هنگام آفرینش اوست. خداوند متعال، آنگاه که خلقت انسان را به پایان میبرد، ذات مقدس خود را به سبب آفرینش چنین موجود گرانقدری تحسین میکند و میفرماید: (ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَةَ مُضْغَةً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَةَ عِظاماً فَکسَوْنَا الْعِظامَ لَحْماً ثُمَّ أنْشَأْناهُ خَلْقاً آخَرَ فَتَبارَک اللهُ أحْسَنُ الْخالِقِینَ).۲
البته اهمیت و جایگاه رفیع آدمی نزد خداوند، به منزله مخلوق برتر، به اینجا ختم نشد و خداوند او را در مراتب بعد نیز کانون توجه، عنایت و مرحمت خود قرارداد و به آدم علیه السلام تعلیم داد و سپس او را مسجود ملائکش گردانید:
(وَ إِذْ قالَ رَبُّک لِلْمَلائِکة إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأرْضِ خَلِیفَةً قالُوا أ تَجْعَلُ فِیها مَنْ یفْسِدُ فِیها وَ یسْفِک الدِّماءَ وَ نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِک وَ نُقَدِّسُ لَک قالَ إِنِّی أعْلَمُ ما لا تَعْلَمُونَ).
(وَ عَلَّمَ آدَمَ الْأسْماءَ کلَّها ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَی الْمَلائِکةِ فَقالَ أنْبِئُونِی بِأسْماءِ هؤُلاءِ إِنْ کنْتُمْ صادِقِینَ).
(قالُوا سُبْحانَک لا عِلْمَ لَنا إِلأ ما عَلَّمْتَنا إِنَّک أنْتَ الْعَلِیمُ الْحَکیمُ).
(قالَ یا آدَمُ أنْبِئْهُمْ بِأسْمائِهِمْ فَلَمَّا أنْبَأهُمْ بِأسْمائِهِمْ قالَ أ لَمْ أقُلْ لَکمْ إِنِّی أعْلَمُ غَیبَ السَّماواتِ وَ الْأرْضِ وَ أعْلَمُ ما تُبْدُونَ وَ ما کنْتُمْ تَکتُمُونَ).۳
و چون پروردگارت به فرشتگان گفت: من میخواهم در زمین جانشینی بیافرینم،