فطری خویش نظر افکند؛ باشد که از این راه ایمان آورد و سعادتمند شود. در آیه ذیل نیز پرسش خداوند به گونهای است که به انسان، شناختی را که در عالم ذر، با شهود خود و ادراک عبودیت خویش در مقابل پروردگارش کسب کرد، یاد آوری میکند:
(أ لَمْ أعْهَدْ إِلَیکمْ یا بَنِی آدَمَ أنْ لا تَعْبُدُوا الشَّیطانَ إِنَّهُ لَکمْ عَدُوٌّ مُبِینٌ * وَ أنِ اعْبُدُونِی هذا صِراطٌ مُسْتَقِیمٌ * وَ لَقَدْ أضَلَّ مِنْکمْ جِبِلاًّ کثِیراً أ فَلَمْ تَکونُوا تَعْقِلُونَ).۱
ای آدمزادگان، آیا به شما سفارش ننمودم که شیطان را نپرستید زیرا روشن است که او دشمن بزرگ شماست؟! و مرا پرستش کنید، که این راه مستقیم (سعادت ابدی) است؟! و همانا]شیطان[بسیاری از شما نوع بشر را به گمراهی کشید، آیا تعقل نمیکنید؟!
از ویژگیهای خودآگاهی فطری این است که برای همگان حاصل است و فقط توجه به آن میتواند آنها را به این شناخت نائل سازد و به آنان در انتخاب رفتار صحیح یا اصلاح رفتارشان یاری رساند. قرآن کریم درباره علم حضوری آدمی بر نفس خویش میفرماید:
بل الانسان علی نفسه بصیرة و لو القی معاذیرة.۲
بلکه انسان بهخوبی بر نفس خویش آگاه است، اگرچه عذرهایی بتراشد.
از امام صادق علیه السلام نقل شده است که در تبیین این آیه فرموده است:
ما ینفع العبد یظهر حسنا و یستر سیئا؟ أ لیس إذا رجع إلی نفسه علم أنه لیس کذلک؟ و الله تعالی یقول: (بَلِ الْإِنْسانُ عَلی نَفْسِهِ بَصِیرَةٌ) إن السریرة إذا صلحت قویت العلانیة.۳
عمربنیزید نیز میگوید: امام صادق علیه السلام این دو آیه: (بَلِ الْإِنْسانُ عَلی نَفْسِهِ بَصِیرَةٌ وَ لَوْ ألْقی مَعاذِیرَهُ) را قرائت کرد و سپس فرمود:
یا أبا حفص، ما یصنع الإنسان أن یتقرب إلی الله عز و جل بخلاف ما یعلم الله تعالی؟ إن رسول الله صلی الله علیه و اله کان یقول: من أسر سریرة رداه الله رداءها، إن