باشد بر اینکه وی به دلیل محتوای روایاتی که نقل کرده، به رغم وثاقتش به ضعف متهم شده است. در ارزیابی رجالی درون مذهبی، اصل و پایه بودن منابع روایی و رجالی پیروان آن مذهب کاملاً معهود و مقبول است. اهل تسنن در ارزیابی رجالی روات نه تنها به همین شیوه متعهدند، بلکه سختگیرانهتر عمل میکنند و حتی برای صرف تأیید دیدگاه رجالیان خود، غالباً به منابع رجالی شیعه مراجعه نمیکنند.
اگر از ارزیابی رجالی درون مذهبی درگذریم ادعای اتخاذ روش فرامذهبی در ارزیابی رجالی پذیرفته نیست، مگر آنکه مدعی این روش مبانی و ارکان روش خود را دقیقاً بیان کرده باشد. برای نمونه مشخص کرده باشد که معیارش برای تمییز بین تضعیفات ناشی از محتوای مذهبی روایات راوی و تضعیفات ناشی از ضابط و ثقه نبودن خود راوی چیست.
صرف نظر از اشکالات روشی، مدعیات موردی مقاله مذکور نیز قابل خدشه است؛ مثلاً از قول رجالیان اهل تسنن، ابان بنابیعیاش را متروک الحدیث خوانده است؛ در حالیکه در منابع سنّی در دسترس، ۱۳۸ راوی - که در میان ایشان روات برجستهای نیز حضور دارند - ۲۶۰ روایت از وی نقل کردهاند،۱ حال آنکه تعداد کل روایات برخی از روات کتب معتبر اهل تسنن، نظیر بخاری، به مراتب کمتر از این تعداد است. بنابراین، باید گزارشهای ترک احادیث ابان را به نحوی فهمید که با واقعیت مذکور قابل جمع باشد؛ مثلاً آن را نظرگاه برخی از محدثان دانست که احیاناً به دلیل تفرد در نقل برخی احادیث و نقل احادیث به اصطلاح «منکر»، از نقل احادیث وی سرباز زدهاند.۲
راوی مستقیم این روایت از امام علیه السلام، سلیم بنقیس هلالی است که به گفته آیتاللّه خویی، ثقه و ارجمند بوده است.۳ از این رو میتوان سند این حدیث را
1.. این اطلاعات با استناد به نرم افزار جوامع الکلم بیان شده است.
2.. ابن عدی، الکامل فی ضعفاء الرجال، ص۳۸۱، ۳۸۶.
3.. خویی، معجم رجال الحديث، ج۸، ص۲۲۰. برخی از نویسندگان شواهد تاریخی را برای اثبات وجود خارجی سلیم بنقیس کافی ندانسته و در وجود خارجی وی تردید کردهاند (جلالی، «پژوهشی درباره سلیم بنقیس هلالی»، ص۸۹- ۱۲۶). این دیدگاه درست نیست؛ زیرا علاوه بر منابع حدیثی، در منابع رجالی و فهرستی شواهد کافی بر وجود خارجی وی وجود دارد. الهی خراسانی، «نقدی بر مقالۀ پژوهشی درباره سلیم بنقیس هلالی»، ص۱۰۶-۱۲۲؛ غروی نائینی، «نگاهی به جایگاه سلیم بنقیس در کتابهای حدیثی و رجالی»، ص۱۵۹- ۱۸۸؛ بابایی و نخعلی، «در جستجوی سلیم بنقیس هلالی»، )ص۱۳-۵۴).