وَ كَانَ مُؤَيَّداً بِرُوحٍ وَاحِدَةٍ وَ هِيَ رُوحُ الْقُدُسِ فَبِهِ كَانَ يَعْبُدُ اللّه وَ عِتْرَتَهُ وَ لِذَلِكَ خَلَقَهُمْ حُلَمَاءَ عُلَمَاءَ بَرَرَةً أَصْفِيَاءَ يَعْبُدُونَ اللّه بِالصَّلَاةِ وَ الصَّوْمِ وَ السُّجُودِ وَ التَّسْبِيحِ وَ التَّهْلِيلِ وَ يُصَلُّونَ الصَّلَوَاتِ وَ يَحُجُّونَ وَ يَصُومُونَ».
منبع: کلینی، الکافی، ج۱، ص ۴۴۲.
سند: [احمد بنادریس القمی] > الْحُسَيْنُ بنعبیداللّه سهل القمی > مُحَمَّدِ بْنِعَبْدِاللّه > مُحَمَّدِ بْنِسِنَانٍ > الْمُفَضَّلِ > جَابِرِ بْنِيَزِيدَ > أَبُوجَعْفَرٍ محمد الباقر علیه السلام.
اعتبار سنجی: در انتهای سند احمد بنادریس قمی قرار دارد که به گفته نجاشی و شیخ طوسی، فقیه و ثقه و صحیح الروایه یا صحیح الحدیث بوده است.۱ راوی بعد، حسین بنعبیداللّه سهل قمی است که در ذیل حدیث شماره ۲ شواهد وثاقت يا اعتبار رواياتش را بیان کردیم. راوی بعد، محمد بنعبداللّه است که تمييز و تشخيص هويت وی، همانطور که در بررسی سند حدیث شماره ۲ گفته شد، دشوار است.
راوی بعد، محمد بنسنان است. در کتب رجالیان متقدم تضعیفاتی درباره وی درج شده است.۲ آیتاللّه خویی او را فی نفسه ممدوح دانسته، ولی اعتماد بر روایات او را به دلیل تضعیفات شیخ مفید، ابنغضائری، نجاشی و شیخ طوسی روا