59
خلقت نوری پیامبر صلی الله علیه و اله و اهل البیت علیهم السلام در اندیشۀ امامیۀ نخستین

آنکه وی را تضعیف کند، خبر داده که گروهی از روات امامی کتاب وی را نقل کرده‌‌‌اند.۱ بر این اساس، به نظر می‌‌‌رسد که اولاً کتاب وی از گونه‌‌‌ای مقبولیت در میان روات امامی برخوردار بوده و شیخ طوسی نیز نگاهی منفی‌ به منصور بن‌‌‌العباس و کتابش نداشته است. به احتمال قوی، منصور این روایت را در کتاب خود، موسوم به نوادر، درج کرده بوده و منبع راویان بعدی همین کتاب بوده است.

در کتب اربعه بیش از ۶۰ روایت از منصور بن‌‌‌العباس گزارش شده است. در میان راویان وی، علاوه بر محمد بن‌‌‌الحسین بن‌‌‌ابی‌‌‌الخطاب در این روایت، نام احمد بن‌‌‌محمد بن‌‌‌عیسی۲ نیز به چشم می‌‌‌خورد. بدین ترتیب می‌‌‌توان از اعتمادپذیری وی، هرچند در درجات نازل آن، سخن گفت.

نتیجه: روایت به لحاظ سندی معتبر است.

حدیث دهم

متن: «يَا جَابِرُ إِنَّ اللّه أَوَّلَ مَا خَلَقَ خَلَقَ مُحَمَّداً صلی الله علیه و الهوَ عِتْرَتَهُ الْهُدَاةَ الْمُهْتَدِينَ فَكَانُوا أَشْبَاحَ نُورٍ بَيْنَ يَدَيِ اللّه قُلْتُ وَ مَا الْأَشْبَاحُ قَالَ ظِلُّ النُّورِ أَبْدَانٌ نُورَانِيَّةٌ بِلَا أَرْوَاحٍ۳

1.. شیخ طوسی، الفهرست، ص۴۵۹؛ شیخ طوسی، رجال، ص۳۷۹.

2.. کلینی، الکافی، ج۲، ص۶۲۸.

3.. دیدیم که روایت شماره ۲، اهل‌‌‌البیت علیهم السلام را نور نخست آفریده معرفی و آن نور را به روح بدون بدن تفسیر می‌کند؛ اما این روایت اهل‌‌‌البیت علیهم السلام را به عنوان اشباح نور، نخستین مخلوقات معرفی و اشباح نور را به ظل النور تفسیر و تأکید می‌‌‌کند که این اشباح نورانی در حقیقت ابدانی نورانی و بدون ارواح بودند. در مقام جمع بین این دو روایت می‌‌‌توان گفت که اولین مخلوقات همان انوار بدون ارواح بودند و از آنجا که این انوار برای مخلوقاتی که بعداً آفریده شدند در قالب هیئتی انسانی جلوه‌‌‌گر می‌‌‌شدند، در این روایت ابدان نورانی نامیده شده‌‌‌اند. این ابدان نورانی، که همان انوار بدون ارواح‌‌‌اند، بعداً با قرار گرفتن در طینت علیین دارای روح خاص خود شدند. از جمله شواهد این جمع، مجموع روایات طینت است که بیان می‌‌‌کند که ارواح اهل‌‌‌البیت علیهم السلام از طینت اعلا علیین و ابدان ایشان از طینت علیین آفریده شدند؛ در روایت شماره ۱۳ پس از اشاره به خلقت نوری اهل‌‌‌البیت علیهم السلام از قرار گرفتن این نور در طینت اعلا علیین خبر می‌‌‌دهد. از اینجا معلوم می‌‌‌شود که آفرینش نوری، مرحله مقدم برقرار گرفتن در طینت اعلا علیین است که همین طینت، منشأ آفرینش ارواح یا قلوب اهل‌‌‌البیت علیهم السلام بوده است.


خلقت نوری پیامبر صلی الله علیه و اله و اهل البیت علیهم السلام در اندیشۀ امامیۀ نخستین
58

وثاقت منافاتی ندارد؛ چراکه اضطراب در روایت یعنی حدیثی که راوی نقل می‌‌‌کند، گاه مأنوس و به اصطلاح معروف و گاه نامأنوس و به اصطلاح منکر است۱ و معروف و منکر بودن روایت منافاتی با وثاقت راوی ندارد. بر این اساس، آیت‌‌‌اللّه خویی در کتاب معجم رجال الحدیث در نهایت توثیق عام این راوی در کامل الزیارات ابن‌‌‌قولویه را بلامعارض و قابل قبول می‌‌‌داند.۲

به نظر می‌رسد که مقصود نجاشی از وصف منصور بن‌عباس به «اضطراب امر» اضطراب در مذهب باشد، نه اضطراب در روایت. به احتمال زیاد نجاشی به دلیل مضمون پاره‌‌‌ای از روایات وی او را دارای گرایش غالیانه دانسته و به اضطراب مذهب موصوف کرده است. شاهد این مدعا آن است که بخش اعظم روایات وی را در کتب اربعه سهل بن‌‌‌زیاد، محمد بن‏عبداللّه‏ بن‏احمد ابوعبداللّه ‏الجاموران و محمد بن‏موسى ‏بن‏عيسى ‏الهمدانی، که هر سه به غلو متهم‌‌‌اند، نقل کرده‌‌‌اند. علاوه بر این، مضمون این روایت و روایت دیگری که منصور نقل کرده۳ نشان از آن دارد که وی مقامات والایی برای امامان قائل بوده است. بدین ترتیب، به نظر می‌‌‌رسد که تضعیفات نجاشی، انعکاسی از دیدگاه کلامی وی درباره حدود مجاز فضیلت‌‌‌باوری برای اهل‌البیت علیهم السلام بوده است، نه بیان بی‌‌‌طرفانه ضعف راوی در روایتگری.

شیخ طوسی نیز در فهرست و رجال منصور بن‌العباس را معرفی کرده و بدون

1.. خویی، معجم‏ رجال ‏الحديث، ج۱۸، ص۳۵۱.

2.. آیت‌‌‌اللّه خویی در جایی دیگر اضطراب در حدیث را به معنای عدم تقید به نقل از ثقه و در نتیجه نقل حدیث از ثقات و غیر ثقات می‌‌‌داند و این اضطراب را منافاتی با وثاقت نمی‌‌‌داند (معجم رجال الحدیث، ج۱۴، ص۳۳۰). به نظر می‌‌‌رسد که تفسیر دقیق‌‌‌تر از اضطراب یک راوی آن است که یک حدیث را گاهی از یک طریق و گاه به طریق دیگر و نیز گاه با یک عبارت و گاه با عبارتی دیگر نقل می‌‌‌کند، در حالی که انتظار آن است که حدیث واحد را با سندی معین و متنی معین نقل کند (نک: ساعدی، الضعفاء من رجال الحديث، ج‏۱، ص۱۰۸- ۱۰۹).

3.. کلینی، الکافی، ج۱، ص۴۴۶.

تعداد بازدید : 20584
صفحه از 319
پرینت  ارسال به