أَشْبَاحاً فِي ضِيَاءِ نُورِهِ يَعْبُدُونَهُ قَبْلَ خَلْقِ الْخَلْقِ يُسَبِّحُونَ اللّه وَ يُقَدِّسُونَهُ وَ هُمُ الْأَئِمَّةُ مِنْ وُلْدِ رَسُولِ اللّه صلی الله علیه و اله».
منبع: کلینی، الكافی، ج۱، ص ۵۳۱.
سند: محمد بْنُيَحْيَى العطار > مُحَمَّدِ بْنِأَحْمَدَ بنیحیی بنعمران الاشعری > مُحَمَّدِ بْنِالْحُسَيْنِ بنابیالخطاب > أَبِيسَعِيدٍ الْعُصْفُرِيِّ > عَمْرِو بْنِثَابِتٍ > أَبِيحَمْزَةَ > عَلِيَّ بْنَالْحُسَيْنِ علیه السلام.
اعتبار سنجی: سه راوی انتهای سند، یعنی محمد بنیحیی العطار،۱ محمد بناحمد بنیحیی اشعری،۲ و محمد بنالحسین ابیالخطاب،۳ از بزرگان روات امامیاند و در کتب رجالی توثیق شدهاند. راوی بعد، ابوسعید العصفری است که نامش عباد بنیعقوب است. برخلاف شیخ طوسی که پس از ذکر نام عباد عصفری، از عباد بنیعقوب رواجنی نام برده و او را عامی مذهب معرفی کرده،۴ نجاشی تنها از یک راوی به نام عباد ابوسعید العصفری نام برده و او را همان عباد بنیعقوب دانسته است.۵ منابع رجال اهل تسنن نیز فقط از یک نفر با عنوان عباد بنیعقوب رواجنی نام برده و او را شیعه و حتی غالی در تشیع معرفی کردهاند و درعين حال بر وثاقتش تأكيد ورزیدهاند.۶ محدثان اهل تسنن، از جمله بخاری و ترمذی و ابنماجه، از او حدیث نقل کردهاند.۷ بسیاری از احادیث او در فضایل اهلالبیت علیهم السلامو گاه در مثالب
1.. نجاشی، رجال، ص۳۵۳.
2.. همان، ص۳۴۸، شیخ طوسی، الفهرست، ص۴۰۸.
3.. نجاشی، رجال، ص۳۳۴، شیخ طوسی، الفهرست، ص۴۰۰.
4.. شیخ طوسی، الفهرست، ص۳۴۳.
5.. نجاشی، رجال، ص۲۹۳.
6.. مزی، تهذیب الکمال، ج۱۴، ص۱۷۵-۱۷۸.
7.. ذهبی، میزان الاعتدال فی نقد الرجال، ج۴، ص۴۴.