خلافش ثابت شود یا آنکه هر راوی غیرمعتبر و غیر اعتماد است تا خلافش ثابت شود. پیشنهاد نگارنده آن است که اعتماد بدوی درباره هر راوی برقرار است، مگر آنکه خلافش ثابت شود؛ چراکه گواهی افراد بر دیدهها و شنیدههایشان یکی از منابع معرفت ما است که فی نفسه اعتمادپذیر است، گرچه این اعتمادپذیری حداقلی است و با آمدن شواهد موافق یا مخالف تثبیت یا تعلیق میشود.۱ این اعتمادپذیری بدوی در صورتی تثبیت میشود که معلوم شود روات واقع در سند در زمان خود یا زمان متأخر نزدیک به زمان خود مورد اعتماد دیگران بودهاند. هر شاهدی که اعتماد دیگران را نشان دهد قابل استناد است: نظیر توثیق و تمجید معاصران یا عالمان نزدیک به عصر راوی که در کتب رجالی درج شده و نیز کثرت نقل روات معاصر و متأخر از آن راوی حتی اگر در کتب رجالی توثیق یا مدح نشده باشد. همچنین صرف نظر از اعتماد روات و رجالیان هم عصر و متأخر از یک راوی، کثرت شواهد و متابعات روایات یک راوی میتواند به معنای اعتمادپذیری او باشد.
البته در این میان، راویان بسیاری هستند که شواهد له و علیه آنها متعارض مینمایند. روشن است در این صورت باید شواهد را ریشهیابی کرد و با تحلیل آنها به جمعبندی رسید.۲
بر این اساس، هر روایتی که زنجیره روات مورد اعتماد آن را از معصوم نقل کرده باشند، معتبر است و هر چه تعداد زنجیرههای روایی، یعنی طرقی که مضمون واحدی را نقل میکنند، بیشتر باشد اعتبار روایت منقول فزونی خواهد یافت. بدین ترتیب با توجه به تعداد روات واقع در هر حلقه یا طبقه از زنجیره روات میتوان، آنگونه که مرسوم است، حدیث و به اصطلاح خبر را به خبر واحد، خبر مستفیض (خبری که در همه طبقات چند نفر نقل کرده باشند) و متواتر (خبری که در همه