291
خلقت نوری پیامبر صلی الله علیه و اله و اهل البیت علیهم السلام در اندیشۀ امامیۀ نخستین

عرفان‌‌‌گرا و نص‌‌‌گرا در نحوه تفسیر روایات معارفی، از جمله روایات خلقت نوری، در مقابل هم قرار گرفتند. نقطه مشترک هر دو جریان عبور از سخت‌‌‌گیری‌‌‌های روشی و محتوایی مدارس قم و بغداد درباره احادیث فضائل اهل‌البیت علیهم السلامو پذیرش اعتبار آنها و تلاش برای تفسیر و تبیین آنها بود. از این حیث می‌‌‌توان گفت امام‌‌‌شناسی هر دو جریان در کل در سطحی بالاتر از امام‌‌‌شناسی مدارس قم و بغداد قرار داشت و بیش از آنها فضائل و مقامات اهل‌البیت علیهم السلام را تاب می‌‌‌آورد.

فضای جدید اقتضا می‌‌‌کرد که ارزیابی‌‌‌های رجالی قمیان و بغدادیان، که در کتب رجالی منعکس بود، بازنگری و تعدیل شود؛ چراکه اکنون به نظر می‌‌‌رسید که برخی از تضعیفات رجالی ایشان از تعریفشان از حدود و ثغور غلو ناشی می‌‌‌شد. سید بحر العلوم (متوفای ۱۲۱۲ ق) پس از نقل تضعیف تعدادی از قمی‌‌‌ها و بغدادی‌‌‌ها درباره سهل بن‌‌‌زیاد، روایات او را خالی از ارتفاع و تخلیط می‌‌‌داند و با عجولانه دانستن تضعیفات قمی‌‌‌ها، به‌‌‌ویژه احمد بن‌‌‌محمد بن‌‌‌عیسی که سهل بن‌‌‌زیاد را تبعید کرده بود، این قبیل تضعیفات را بی‌‌‌اعتبار می‌‌‌خواند.۱

ابوعلی حائری (متوفای ۱۲۱۶ ق) تصریح می‌‌‌کند که بسیاری از قدما، به‌‌‌ویژه قمی‌‌‌ها و ابن‌‌‌غضائری، بر حسب اجتهاد خود درباره امامان اعتقاداتی داشتند و تعدی از آن اعتقادات را غلو و ارتفاع محسوب می‌‌‌کردند. از این رو، باید در تضعیف قدما به دیده تأمل و تردید نگریست.۲

به نظر می‌‌‌رسد آنچه از این دو شاگرد وحید بهبهانی نقل کردیم اختصاصی به ایشان ندارد و بیشتر فقهای اصولی پیرو مکتب وحید بهبهانی همین دیدگاه رجالی را برگزیده‌‌‌اند. بر این اساس، می‌‌‌توان گفت که کثیری از فقهای پیرو این مکتب نیز که

1.. بحرالعلوم بروجردی، الفوائد الرجالیة، ج۳، ص۲۴-۲۵.

2.. حائری مازندرانی، منتهى المقال فی أحوال الرجال‌، ج۱، ص۷۷.


خلقت نوری پیامبر صلی الله علیه و اله و اهل البیت علیهم السلام در اندیشۀ امامیۀ نخستین
290

نصیرالدین صادق است؛ زیرا خود او در کتاب‌‌‌های کلامی خود، از قبیل تجرید الاعتقاد و الفصول النصیریه، از فلسفی و عرفانی کردن آموزه‌‌‌های اعتقادی پرهیز کرده و همان مسیر کلامی عقلی پیشافلسفی را برگزیده است. بدین ترتیب، اگرچه خواجه آثاری فلسفی و عرفانی برجای گذاشت، نمی‌‌‌توان گفت کلام امامیه را، لااقل تا جایی که مربوط به جلیل الکلام می‌‌‌شود، به معنای دقیق کلمه فلسفی یا عرفانی کرد.

آموزه‌‌‌های عرفان نظری، از جمله آموزه انسان کامل با پشتوانه فلسفه و استدلال‌‌‌های فلسفی، عاقبت در قرن یازدهم در قالب نظام حکمت صدرایی وارد کلام امامیه شد تا در سایه آن هم آموزه خلقت نوری و هم دیگر معارف کلامی تبیینی نو بیابند. البته ورود این اندیشه به متن کلام امامیه به معنای تبدیل شدن آن به اندیشه غالب نبود، بلکه بدین معنا بود که حتی به‌‌‌رغم اندک بودن طرفداران آن در برخی مقاطع تاریخی، همچنان از سوی موافقان و مخالفان مورد تأمل و واکاوی قرار می‌‌‌گرفت تا آنکه به مرور خود را به یکی از جریان‌‌‌های اصلی در کلام امامیه تبدیل کرد. امروزه بسیاری از عالمان دارای مشرب فلسفی- عرفانی، که اصطلاحاً نوصدراییان خوانده می‌‌‌شوند، برای فهم و تبیین آموزه خلقت نوری از مکتب حکمت متعالیه بهره می‌‌‌گیرند. ظهور این مکتب حکمی عکس‌العمل نص‌‌‌گرایانی نظیر علامه مجلسی را در پی داشت. عکس‌‌‌العمل نص‌‌‌گرایان را می‌‌‌توان در مخالفتشان با تفسیر عرفانی از آموزه خلقت نوری مشاهده کرد.

علامه مجلسی از طرفی تلاش کرد که تفسیر روشنی از روایات راجع به خلقت نوری و موضوعات مرتبط ارائه دهد و از طرف دیگر، تفسیر عرفانی از این روایات را مورد انکار یا تردید قرار دهد.۱ چنین بود که از قرن یازدهم به بعد دو جریان

1.. علامه مجلسی، بحارالأنوار، ج۵۴، ص۱۹۴- ۱۹۵، ۳۰۶- ۳۱۰. مقایسه متن علامه مجلسی که در طی آن ضمن بیان تفسیر خود از روایات خلقت نوری و اول ما خلق اللّه، سخن حکما را در تفسیر این روایات رد می‌‌‌کند با پاورقی‌‌‌های محشّی عارف‌‌‌مشرب، نمونه‌‌‌ای از تنش بین دو رویکرد نص‌‌‌گرا و عرفان‌‌‌گرا در باب آموزه خلقت نوری است.

  • نام منبع :
    خلقت نوری پیامبر صلی الله علیه و اله و اهل البیت علیهم السلام در اندیشۀ امامیۀ نخستین
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    1398
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    انتشارات دارالحدیث
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 20137
صفحه از 319
پرینت  ارسال به