است. اشعری گزارشی از دیدگاه مغیرة بنسعید درباره داستان آفرینش ارائه میدهد که به موجب آن خداوند معاصی بندگان را در کف دست خود نوشت و به سبب آن معاصی غضب کرد و عرق کرد. از عرق او دریایی پدید آمد و خداوند در آن دریا ظل خود را دید. خداوند چشم آن ظل را گرفت و از آن خورشید را آفرید. خداوند ظلال مخلوقات را آفرید و اولین ظلی که آفریده شد، ظل پیامبر خاتم صلی الله علیه و الهبود، آنگاه آن حضرت را در همان حال که ظل بود، به سوی مخلوقات فرستاد.۱ همانطور که گفتیم نمیتوان کتاب مقالات الاسلامیین را بهتنهایی منبعی معتبر برای اسناد یک قول به مخالفان اعتقادی نویسندهاش تلقی کرد، مگر آنکه شواهدی از منابع قابل اعتمادتر در دست باشد. با همین معیار میتوان تصور کرد که گزارش اشعری حقایقی را، هرچند به صورت اغراقشده، در بر دارد؛ چرا که گزارشهای متعدد شیعی درباره عقاید غلوآمیز مغیرة بنسعيد وجود دارد.۲
گذشته از آن، میراث متأخر جریان غلو، مشخصاً کتاب الهفت و الاظله، نیز صورت تکاملیافتهای از داستان اسطورهای آفرینش را گزارش کرده که در آن از عوالم اشباح و اظله به تفکیک و به تفصیل سخن گفته شده است. بدین ترتیب میتوان از وجود روایت غالیانهای از ماجرای خلقت نوری اطمینان حاصل کرد؛ اما همانطور که اشاره شد، نقل روایات اظله اختصاصی به غالیان و متهمان به غلو ندارد، بلکه غلوستیزان نیز روایات اظله را نقل کردهاند. کتاب الاظله نوشته احمد بنمحمد بنعیسی،۳ که در غلوستیزی شهره است، شاهد گویای این مدعا است. بدین ترتیب، میتوان نتیجه گرفت که در دو مدرسه کوفه و قم روایتی از ماجرای خلقت نوری که جنبه داستانی و اساطیری داشته مورد انکار و مخالفت راویان