درگاه الهی شکایت بردند و درخواست نجات از تاریکی کردند. آنگاه خداوند کلمهای را تکلم کرد و از آن کلمه روحی را آفرید. سپس به کلمهای تکلم کرد و از آن روح نوری را آفرید. پس آن نور را به آن روح افزود و آن روح را در پیش روی عرش بر پا داشت تا مشارق و مغارب روشن شود؛ آن روح فاطمه زهرا علیها السلام بود. او زهرا نامیده شد چون آسمانها به نور او روشن شد.۱
افزوده دوم عبارت است از اینکه دیگران نور اهلالبیت علیهم السلام را وقتی هنوز در وجود اجدادشان بود، میدیدند و حتی صدای تسبیحشان را در همان حال میشنیدند.۲ آنچه تأملبرانگیز است، ورود روایتی با عبارات و مضامین مشابه در الهدایة الکبری است۳ که احتمال اخذ نویسنده الفضائل از الهدایة الکبری را تقویت میکند.
افزوده سوم تداوم وضعیت ماقبل دنیوی اهلالبیت علیهم السلام در این دنیا است. در این کتاب از عایشه نقل میکند که پیامبر صلی الله علیه و الهبه او فرمود: من و فاطمه و حسن و حسین و علی در غرفهای از دُرّ سفید هستیم که پایه آن (اساسها) از جنس رحمت خدا و اطراف آن از جنس عفو و رضوان خداست. این خانه در زیر عرش قرار دارد و بین علی علیه السلامو نور خدا بابی است که [از آن] او به خدا و خدا به او مینگرد و بر سر علی علیه السلامتاجی قرار دارد که نور آن مابین شرق و غرب را روشن کرده است.۴
این حدیث مشعر بر نوعی موقعیت و حیات فوق طبیعی است که اهلالبیت علیهم السلامنه فقط در عوالم پیشین، بلکه در زمان حیات دنیوی خود از آن بهرهمند بودند. به عبارت دیگر، در حالیکه در احادیث مندرج در کتب عالمان پیشین معمولاً ارتباط اهلالبیت علیهم السلامبا عرش و استقرار ایشان در جانب عرش مربوط به حیات پیشین ایشان بود، این روایت مشعر بر آن است که این وضعیت همچنان