فتّال مشخص نکرده که کدام روایات به ظاهر دلالت بر مذهب حشو دارند و نیازمند تأویلاند، ولی تصریحاتی که در لابهلای روایات به موضع کلامی خود دارد - نظیر تصریح به نظری و اکتسابی بودن معرفت و وجوب نظر،۱ خروج افعال انسان از حیطه قضا و قدر و خلق الهی با این استدلال که یک فعل نمیتواند دو فاعل داشته باشد۲ و استدلال برای لزوم امامت از طریق قاعده لطف۳ - نشان از آن دارد که وی در کل از آموزههای مکتب کلامی بغداد پیروی میکند. بر این اساس، میتوان حدس زد که قول به وجود پیشین اهلالبیت علیهم السلامو دیگر انسانها را قبول ندارد.
با این حال کاملاً روا است که بیندیشیم فتّال تا حدودی با مدرسه کلامی بغداد زاویه پیدا کرده باشد. سختگیری متکلمان بغداد، که احادیث آحاد را جز با قرائن قطعی موجب علم نمیدانستند، در اینجا نمودی ندارد. وی بخش اعظم کتاب را به نقل احادیث در موضوعات اعتقادی اختصاص داده است. او در این کتاب اسناد همه احادیث، حتی احادیث اعتقادی، را با این استدلال حذف کرده که در صورت شهرت خبر، ذکر اسناد کاری عبث است (فإن الأسانيد لا طائل فيها إذا كان الخبر شائعا ذائعا).۴
به نظر میرسد که اهتمام به حدیث خصیصه فتّال نبوده، بلکه سنتی بوده که ریشه در تلاشهای حدیثی شیخ صدوق دارد. عالمان ری به پیروی از شیخ صدوق در تلاش بودند که احادیث بیشتری را از مشایخ شیعه و سنّی اخذ و در کتب خود درج کنند. از این رو، احادیثی را گرد آوردهاند که هم صدوق و هم متکلمان بزرگ بغداد، که محدثان بزرگی نیز بودهاند، از قلم انداختهاند. شاهد این مدعا آن است که شیخ منتجبالدین تعداد قابل توجهی از عالمان ری را با لقب حافظ میستاید؛