257
خلقت نوری پیامبر صلی الله علیه و اله و اهل البیت علیهم السلام در اندیشۀ امامیۀ نخستین

فصل پنجم: عوالم پیشین در مدرسه کلامی ری

مقدمه

در فصول پیشین اشارت رفت که عنوان وجود پیشین عام است و می‌‌‌توان در ذیل آن از عوالم متعددی از قبیل عالم انوار اهل‌البیت علیهم السلام‌‌‌، عالم ارواح و عالم ذرّ تقسیم کرد. آنچه بحث یکجا از هر سه عالم را موجه می‌کند، همانطور که در فصل قبل گفته شد، یکسان بودن مواضع اعلام‌‌‌شده بسیاری از عالمان درباره هر سه موضوع است، به نحوی که یا هر سه را پذیرفته یا هر سه را رد کرده‌‌‌اند. از این رو در فصل پیشِ‌رو دیدگاه عالمان مدرسه ری را درباره هر سه موضوع می‌‌‌جوییم؛ گرچه هدف اصلی کتاب همان موضوع خلقت نوری اهل‌البیت علیهم السلاماست.

گفتیم که عالمان مدرسه قم، نظیر صفار و کلینی و شیخ صدوق، با تکیه بر میراث حدیثی، روایات وجود پیشین اهل‌البیت علیهم السلامو عموم انسان‌‌‌ها را پذیرفته و بی‌آنکه تأویل کنند نقل کرده‌‌‌اند. بر اساس این روایات و احیاناً تصریحاتی که خود در صدر و ذیل روایات داشتند، می‌‌‌توان دریافت که به نظر ایشان انوار پیامبر صلی الله علیه و الهو اهل‌البیت علیهم السلامنخستین مخلوقات‌‌‌اند. همچنین می‌‌‌توان گفت که به نظر ایشان، ارواح


خلقت نوری پیامبر صلی الله علیه و اله و اهل البیت علیهم السلام در اندیشۀ امامیۀ نخستین
256

جاری است و اگرچه حیات بدن به آن قوام دارد، خودش حیات نیست. روشن است که بر مبنای هیچ‌‌‌کدام از این دیدگاه‌‌‌ها درباره روح انسان نمی‌‌‌توان قائل شد که ارواح قبل از ابدان موجوداتی زنده بوده‌‌‌اند و تحقق داشته‌‌‌اند.

تعریف انسان در بغداد از «جوهر بسیط» در شیخ مفید، به «مجموعه اعضای محسوس» در سید مرتضی و شیخ طوسی تغییر کرده است. جوهر بسیط دانستن انسان می‌‌‌تواند با قول به وجود پیشین انسان جمع شود؛ اما با تعریف انسان به «مجموعه محسوس» دشوار بتوان به وجود پیشین انسان قائل شد. بر اساس مقتضای این مبانی انسان‌‌‌شناختی، هرچه باشد، هر سه متکلم بزرگ بغداد در انکار وجود پیشین با هم همنوایند.

تعریف بغدادیان از تناسخ یکی دیگر از عوامل انکار وجود پیشین است. هر سه متکلم بزرگ بغداد قول به وجود پیشین را همان قول به تناسخ دانسته‌‌‌اند و در مقام بیان یکی بودن یا متلازم بودن قول به وجود پیشین و قول به تناسخ تفکیکی بین دو فرض وجود پیشین (حیات ارواح به‌‌‌تنهایی و حیات ارواح با ابدان) نکرده‌‌‌اند.

گریز از غلو یا رد آن شاید مهم‌‌‌ترین عاملی بوده که شیخ مفید را به رد قول به وجود پیشین اهل‌البیت علیهم السلامبه شکل اشباح نوری سوق داده است. احتمالاً هر سه متکلم بغداد وقتی قول به وجود پیشین را با استناد به بطلان تناسخ رد می‌‌‌کردند، رد غلات را در نظر داشتند؛ چراکه تناسخ از اقوال برخی از طوایف غلات بوده است.

در این فصل به صورت گذرا به برخی از اشکالات قابل طرح بر موضع منفی متکلمان بغداد در خصوص وجود پیشین اشاره و بیان شد که روایات دال بر وجود پیشین چنان فراوان‌‌‌اند که برخلاف متکلمان بغداد، نمی‌‌‌توان با ادعای خبر واحد بودن کنارشان گذاشت یا بدون شاهد و دلیل آنها را حمل بر خلاف ظاهر کرد. همچنین روشن شد که بر خلاف نظر متکلمان بغداد، قول به وجود پیشین عقلاً می‌‌‌تواند با فراموشی عوالم پیشین در عالم دنیا جمع شود. نیز بیان شد که قول به وجود پیشین نه قول به تناسخ است و نه لزوماً غالیانه.

تعداد بازدید : 20598
صفحه از 319
پرینت  ارسال به