را مخلوقاتی غیر ازلی معرفی میکنند که در همان عوالم پیشین به عبادت الهی مشغول بودهاند. تفاوت مضامین روایات امامی از وجود پیشین اهلالبیت علیهم السلامبا روایت غالیانه مانع از آن است که حکم یکی را به دیگری تعمیم دهیم.
نتیجه
برخلاف محدثان کوفه و قم که بر مبنای روایاتی که نقل میکردند، قائل به وجود پیشین (وجود پیشین انوار اهلالبیت علیهم السلام، وجود پیشین ارواح و وجود پیشین انسانها در عالم ذرّ) بودند، متکلمان بزرگ بغداد - شیخ مفید، سید مرتضی و شیخ طوسی - در انکار وجود پیشین اتفاق نظر دارند. با اینحال شیخ طوسی هم روایت دالّ بر خلقت نوری را به طور تأییدآمیز نقل میکند و هم بر اساس روایات، وجود پیشین را برای تعداد محدودی از انسانها میپذیرد. عوامل متعددی این سه متکلم بزرگ بغداد را به انکار وجود پیشین اهلالبیت علیهم السلامو انسانها سوق داده است؛ از جمله این تصور که روایات وجود پیشین اخبار آحادند و اخبار آحاد در امور اعتقادی قابل استناد نیستند. عامل دیگر گونهای عقلگرایی است که به موجب آن، مضمون روایات در صورتی قابل پذیرش است که مخالف عقل نباشد، وگرنه باید آنها را بر معنای صحیحی غیر از معنای ظاهریشان حمل کرد. متکلمان بغداد دقیقاً همین مواجهه را با روایات وجود پیشین داشتهاند. ایشان برداشت قائلان به وجود پیشین از روایات را خلاف عقل دانستهاند؛ چراکه اگر وجود پیشینی برای انسانها در کار بوده باشد، عقلاً لازم است که آن را به یاد آوریم. از این رو، این متکلمان معنایی برای روایات در نظر گرفتهاند که لازمه آن قول به وجود پیشین نباشد.
از دیگر اسباب مخالفت بغدادیان با قول به وجود پیشین، تعریف آنان از روح انسان است. شیخ مفید روح را عرض جسم دانسته که نمیتواند قائم به نفس باشد. سید مرتضی و شیخ طوسی روح را هوا یا جسمی از جنس هوا دانستهاند که در بدن