255
خلقت نوری پیامبر صلی الله علیه و اله و اهل البیت علیهم السلام در اندیشۀ امامیۀ نخستین

را مخلوقاتی غیر ازلی معرفی می‌‌‌کنند که در همان عوالم پیشین به عبادت الهی مشغول بوده‌اند. تفاوت مضامین روایات امامی از وجود پیشین اهل‌البیت علیهم السلامبا روایت غالیانه مانع از آن است که حکم یکی را به دیگری تعمیم دهیم.

نتیجه

برخلاف محدثان کوفه و قم که بر مبنای روایاتی که نقل می‌‌‌کردند، قائل به وجود پیشین (وجود پیشین انوار اهل‌البیت علیهم السلام، وجود پیشین ارواح و وجود پیشین انسان‌‌‌ها در عالم ذرّ) بودند، متکلمان بزرگ بغداد - شیخ مفید، سید مرتضی و شیخ طوسی - در انکار وجود پیشین اتفاق نظر دارند. با این‌‌‌حال شیخ طوسی هم روایت دالّ بر خلقت نوری را به طور تأییدآمیز نقل می‌‌‌کند و هم بر اساس روایات، وجود پیشین را برای تعداد محدودی از انسان‌‌‌ها می‌‌‌پذیرد. عوامل متعددی این سه متکلم بزرگ بغداد را به انکار وجود پیشین اهل‌البیت علیهم السلامو انسان‌‌‌ها سوق داده است؛ از جمله این تصور که روایات وجود پیشین اخبار آحادند و اخبار آحاد در امور اعتقادی قابل استناد نیستند. عامل دیگر گونه‌‌‌ای عقل‌گرایی است که به موجب آن، مضمون روایات در صورتی قابل پذیرش است که مخالف عقل نباشد، وگرنه باید آنها را بر معنای صحیحی غیر از معنای ظاهریشان حمل کرد. متکلمان بغداد دقیقاً همین مواجهه را با روایات وجود پیشین داشته‌‌‌اند. ایشان برداشت قائلان به وجود پیشین از روایات را خلاف عقل دانسته‌‌‌اند؛ چراکه اگر وجود پیشینی برای انسان‌‌‌ها در کار بوده باشد، عقلاً لازم است که آن را به یاد آوریم. از این رو، این متکلمان معنایی برای روایات در نظر گرفته‌‌‌اند که لازمه آن قول به وجود پیشین نباشد.

از دیگر اسباب مخالفت بغدادیان با قول به وجود پیشین، تعریف آنان از روح انسان است. شیخ مفید روح را عرض جسم دانسته که نمی‌‌‌تواند قائم به نفس باشد. سید مرتضی و شیخ طوسی روح را هوا یا جسمی از جنس هوا دانسته‌‌‌اند که در بدن


خلقت نوری پیامبر صلی الله علیه و اله و اهل البیت علیهم السلام در اندیشۀ امامیۀ نخستین
254

است. به نظر می‌‌‌رسد که غلات زمان شیخ مفید گاه با استناد به روایاتی که خود نقل می‌‌‌کردند، تقریری غالیانه و خارج از چهارچوب اعتقادی امامیه از ماجرای خلقت نوری ارائه می‌‌‌کردند و برخی از امامیان را تحت تأثیر قرار می‌‌‌دادند. شاهد این مدعا سؤالی درباره آیه تطهیر است که به شیخ مفید رسیده است. سائل تأکید می‌‌‌کند که «ما اجماع داریم که امامان همواره مطهر بودند و اشباح ایشان قدیم بوده است».۱ روشن است که قول به قدمت اشباح اهل‌البیت علیهم السلاممی‌‌‌تواند تفسیری غالیانه داشته باشد؛ یعنی به معنای نفی حادث یا محدَث بودن اهل‌البیت علیهم السلامتفسیر شود. شیخ مفید پس از اشاره به روایات اشباح تأکید می‌‌‌کند که غلات اباطیل بسیاری را بر این روایات مبتنی کرده‌‌‌اند و در این باره کتاب‌‌‌هایی را نوشته‌‌‌اند که مشتمل بر لغو و هذیان است. وی غلات را متهم می‌‌‌کند که نوشته‌‌‌های خود را به دروغ به مشایخ روایی اهل حق (امامیه) نسبت داده‌‌‌اند، از جمله کتاب الاشباح و الاظله که غلات تألیف آن را به محمد بن‌‌‌سنان نسبت داده‌‌‌اند. شیخ مفید با تردید در صحت انتساب این اخبار به وی، تصریح می‌‌‌کند که در صورت صحت انتساب، باید او را که متهم به غلو است ضال و مضل دانست.۲ شیخ مفید این قول که ذوات اهل‌البیت علیهم السلامپیش از آفرینش در عرش بوده‌‌‌اند را به غلات جهال (و نیز حشویه الشیعه) منسوب می‌‌‌کند.۳ وی همچنین قول به قدیم بودن اشباح را قول طوایفی از غلات می‌‌‌داند.۴

استدلال فوق تمام نمی‌‌‌نماید: چراکه به‌رغم غالیانه بودن تقریر غالیان از وجود نوری اهل‌البیت علیهم السلام، همان‌‌‌طور که در فصل نخست دیدیم، روایات فراوانی از طریق محدثان امامی وارد شده که در عین سخن گفتن از وجود نوری اهل‌البیت علیهم السلام، ایشان

1.. شیخ مفید، المسائل العکبریة، ص۲۶.

2.. شیخ مفید، المسائل السرویة، ص۳۷- ۳۸.

3.. شیخ مفید، المسائل العکبریة، ص۲۸.

4.. همان، ص۶۷.

  • نام منبع :
    خلقت نوری پیامبر صلی الله علیه و اله و اهل البیت علیهم السلام در اندیشۀ امامیۀ نخستین
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    1398
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    انتشارات دارالحدیث
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 22143
صفحه از 319
پرینت  ارسال به