است.۱ از آنجا که شیخ مفید برای ابطال هر دو عالم ارواح و عالم ذرّ به بطلان تناسخ استناد میکند، میتوان احتمال داد که به نظر وی قول به هر گونه وجود پیشین انسان، چه ارواح بدون ابدان و چه ارواح در ابدان مستلزم تناسخ است.
سید مرتضی در پاسخ به سؤالی که در آن استناد اصحاب تناسخ به روایات دالّ بر خلقت ارواح قبل از ابدان بازگو شده، تأکید میکند که خود و استادانش بطلان تناسخ را به دلایل قوی روشن کردهاند.۲
جالب است که یکی از ادله سید مرتضی بر بطلان تناسخ به یاد نداشتن عوالم پیشین است که آن را دلیلی بر بطلان قول به عالم ذرّ دانسته است. وی در رد قائلان به تناسخ که میگویند دردهایی که بر کودکان وارد میشود در حقیقت جزای اعمال بد آنان در زندگانی پیشین است، استدلال میکند که اگر زندگانی پیشینی در کار بود، انسانها باید آن را به یاد میآوردند.۳
سید مرتضی تعریف مستقلی از تناسخ ارائه نکرده است؛ اما در سؤالی که به دست وی رسیده تعریفی ضمنی از تناسخ دیده میشود. سائل میپرسد: «گفتوگویی که (در عالم ذرّ) صورت گرفته با ارواح بدون ابدان بوده یا ارواح با ابدان؟ در صورت نخست چگونه ارواح قائم به نفس بودند، در حالیکه ارواح اعراضاند و نیازمند محل و ابزار در صورت دوم تناسخ لازم میآید».۴
بدین ترتیب، به نظر این سائل، تناسخ در صورتی لازم میآید که در وجود پیشین، ارواح و ابدان با هم باشند، نه ارواح بهتنهایی. سید مرتضی در پاسخ، بطلان تناسخ را مبنایی برای بطلان قول وجود پیشین قرار میدهد؛ اما به تفکیکی که در سؤال مطرح شده بود، اشاره نمیکند.