249
خلقت نوری پیامبر صلی الله علیه و اله و اهل البیت علیهم السلام در اندیشۀ امامیۀ نخستین

بدین ترتیب، می‌‌‌توان گفت به‌‌‌رغم آنکه انسان‌‌‌شناسی سید مرتضی و شیخ طوسی در نقطه مقابل انسان‌‌‌شناسی شیخ مفید قرار دارد، هر سه در رد وجود پیشین ارواح اتفاق نظر دارند. شیخ مفید بر اساس عرضی دانستن روح و سید مرتضی بر اساس اینکه روح قائم به نفس نیست، خلقت ارواح پیش از ابدان را رد کرده‌‌‌اند. تا آنجا که نگارنده مطالعه کرده، شیخ طوسی درباره رد قول به وجود پیشین ارواح سخنی نگفته است؛ اما با لحاظ یکسانی یا مشابهت دیدگاه انسان‌‌‌شناختی او با دیدگاه سید مرتضی می‌‌‌توان گفت که او نیز وجود پیشین ارواح را قبول ندارد، به‌خصوص با توجه به اینکه درباره عالم ذرّ نیز موضعی تقریباً منفی اتخاذ کرده است.

به یاد نیاوردن عوالم پیشین، دلیلی بر نفی آنها

به یاد نیاوردن عوالم پیشین از جمله استدلال‌‌‌های مشترک متکلمان بغداد برای رد قول به وجود پیشین انسان‌‌‌ها است. شیخ مفید در رد ادعای وجود ارواح قبل از ابدان بیان می‌‌‌کند که اگر ارواح قبل از اجساد خلق شده بودند، باید به احوالمان پیش از آفرینش اجساد آگاهی می‌‌‌داشتیم، همان‌‌‌طور که به احوالمان بعد از آفرینش اجساد آگاهی داریم. در فرضی که یادمان رفته باشد نیز باید در صورت یادآوری به یاد می‌‌‌آوردیم.۱

سید مرتضی در نقد ادعای قائلان به عالم ذرّ دو احتمال را مطرح می‌کند: ۱. این استشهاد و شهادت در زمانی بوده که ذرّ عاقل و مکلف بودند و ۲. در زمانی بوده که ذرّ غیر زنده و غیر عارف بودند. در صورت نخست باید همه یا بیشتر ما این ماجرا را یاد می‌‌‌آوردیم. اگر حوادث دوران کودکی را به یاد نمی‌‌‌آوریم، به دلیل آن است که در آن زمان از کمال عقل برخوردار نبودیم.

به نظر سید مرتضی، تخلل عدم بین حیات فرضی ما در عالم ذرّ و حیات ما در

1.. شیخ مفید، المسائل السرویة، ص۵۳؛ شیخ مفید، تصحیح الاعتقاد، ص۸۵- ۸۶.


خلقت نوری پیامبر صلی الله علیه و اله و اهل البیت علیهم السلام در اندیشۀ امامیۀ نخستین
248

اجزائی هستند که در صورت قطع شدن، حیات انسان از بین نمی‌‌‌رود. بر این اساس، حیات برزخی بدین نحو است که خداوند اجزای اصلی بدن میت را، که بدون آنها حیات امکان‌‌‌پذیر نیست، اعاده می‌‌‌کند، آنگاه اجزائی دیگر را، که غیر از اجزای بدن میت‌‌‌اند، به آنها اضافه می‌‌‌کند تا مجموع اجزا قالبی انسانی را شکل دهند که بتواند منعم یا معذب باشد. به همین جهت است که - وقتی به میت می‌‌‌نگریم می‌‌‌بینیم که همچنان اکثر اعضای بدنش باقی است؛ چون اجزای باقی‌‌‌مانده اجزائی نیستند که حقیقتاً زنده بودند.۱ سخن سید مرتضی درباره حیات برزخی را می‌‌‌توان چنین خلاصه کرد که حیات برزخی اعاده حیات به اجزای اصلی همین بدن است، نه حیات روح انسان به صورت مستقل از بدن.

دیدگاه و عبارات شیخ طوسی درباره مکلف و انسان و روح تفاوت چندانی با دیدگاه و عبارات سید مرتضی ندارد. وی در مقام بیان مکلف، مکلف را همان حی (زنده) و حی را همان انسان می‌‌‌داند. او حی را «این مجموعه تناسب‌‌‌دار محسوس» (هذه الجملة المتناسبة المشاهدة) می‌‌‌داند که امر و نهی و تکلیف به همان تعلق می‌‌‌گیرد.۲ وی قول معمر، بنی‌‌‌نوبخت و شیخ مفید را رد می‌‌‌کند؛۳ آنان حی را غیر از این مجموعه می‌‌‌دانستند و معتقد بودند ذاتی است که نه جوهر است، نه عرض و نه حالّ در این مجموعه.

شیخ طوسی روح را جسمی رقیق از جنس هوا می‌‌‌داند که حیات موجود حی به جریان آن در مجاری بدن انسان وابسته است (فالروح جسم رقيق هوائی بها يتم كون الحی حياً لتخرقه فی مخارق الإنسان).۴ او نیز روح را غیر از حیات می‌‌‌داند.۵

1.. شریف مرتضی، رسائل الشريف المرتضی، ج‏۱، ص۴۰۷- ۴۰۸.

2.. شیخ طوسی، الاقتصاد فیما یتعلق بالاعتقاد، ص۱۱۳.

3.. همان، ص۱۱۳- ۱۱۴.

4.. همان، التبیان فی تفسیر القرآن، ج‏۸، ص۵۸۱.

5.. همان، ج‏۲، ص۴۶۸.

تعداد بازدید : 20625
صفحه از 319
پرینت  ارسال به