سید مرتضی روح را هوایی میداند که در مجاری انسان زنده جریان دارد (الهواء المتردد فی مخارق الحی). روح قائم به نفس نیست، از این رو، در صورتی که از بدن مفارقت کند، حس و حیات و ادراک نخواهد داشت.۱ به نظر وی، روح خود حیات نیست، بلکه چیزی و در واقع هوایی است جاری در بدن که حیات بدن و استمرار حیات بدن به آن وابسته است. بنابراین نمیتوان گفت که ارواح مؤمنان بعد از مرگ همدیگر را زیارت میکنند.۲ وی بر اساس همین مبنا خلقت ارواح دو هزار سال پیش از ابدان را رد میکند؛ چراکه ارواح به خودی خود حیات ندارند تا بتوانند پیش از ابدان خلق شده باشند.۳
با این حال، سید مرتضی حیات برزخی را انکار نمیکند و تلاش میکند برای آن تبیینی سازگار با مبانی انسانشناختی خود عرضه کند. به نظر وی، عذاب قبر امتناعی ندارد؛ چراکه میت در قبر ابتدا زنده، آنگاه عذاب میشود. تنگ بودن قبر مانع از آن نیست که ملائکه عذاب بتوانند میت را عذاب کنند؛ چراکه قبر توسعه داده میشود تا امکان عذاب فراهم شود. گذشته از آن، ملائکه عذاب به دلیل لطافتشان نیاز به وسعت مکان ندارند. همچنین اینکه ما به هنگام نبش قبر با عذاب میت مواجه نمیشویم از آن رواست که این عذاب، پیش یا پس از نبش کردن رخ میدهد.۴
سید مرتضی حیات برزخی شهدا که در قرآن تصریح شده را معقول میداند؛ چراکه حیات برزخی به طور کلی، خواه در نعمت و خواه در نقمت، مستلزم آن نیست که خداوند همه اجزای محسوس بدن را اعاده کند، بلکه اعاده بخشی از اجزا که قوام حیات به آن است؛ ضرورت دارد یعنی اجزائی که در نبودشان حیات انسان از دست میرود. همه اجزای بدن انسان چنین نیستند؛ مثلاً دست و پای انسان از