237
خلقت نوری پیامبر صلی الله علیه و اله و اهل البیت علیهم السلام در اندیشۀ امامیۀ نخستین

اختصاص دارد که در آنها تصریحی بر وجود پیشین ارواح نشده و فقط بیان شده که: «الارواح جنود مجنده؛ فما تعارف منها ائتلف و ما تخالف اختلف؛ یعنی ارواح لشکریانی گردهم آمده‌‌‌اند، آن دسته از ارواح که با یکدیگر آشنا شده باشند با هم انس می‌‌‌گیرند و آن دسته که ناسازگار باشند، با هم اختلاف پیدا می‌‌‌کنند». وی این روایت را چنین معنا می‌‌‌کند:

ارواح، که همان جوهرهای بسیط‌‌‌اند، از نظر جنس یکدیگر را یاری می‌‌‌کنند و از نظر عوارض از یاری هم اجتناب می‌ورزند؛ از این رو، ارواحی که به موجب یکی بودن رأی و میلشان آشنای هم باشند با یکدیگر انس می‌‌‌گیرند و ارواحی که به موجب ناهمگونی در رأی و میل ناآشنای هم باشند، با یکدیگر اختلاف پیدا می‌‌‌کنند؛ این چیزی است محسوس و مشاهد.۱

بدین ترتیب، وی در اینجا مدعی می‌‌‌شود که این روایت از جوهرهای بسیط در همین دنیا سخن می‌‌‌گویند، نه جوهرهای بسیطی که وجودی مقدم بر وجود دنیوی انسان دارند. این تفسیر با تعریف ایشان از حقیقت انسان و روح انطباق دارد؛ وی حقیقت انسان را همان روح و روح را جوهر بسیطی می‌‌‌داند که نوعی تجرد دارد.۲

بعد از شیخ مفید، سید مرتضی بحث وجود پیشین ارواح را مورد توجه قرار داده است. وی نیز خلقت ارواح دو هزار سال پیش از ابدان را رد می‌کند.۳ در ادامه به دیدگاه وی بازخواهیم گشت.

احادیث عالم ذرّ

هر سه متکلم بزرگ بغداد، یعنی شیخ مفید، سید مرتضی و شیخ طوسی، درباره

1.. شیخ مفید، المسائل السرویة، ص۵۳- ۵۴.

2.. شیخ مفید، تصحیح الاعتقاد، ص۹۱؛ شیخ مفید، المسائل السرویة، ص۵۹-۶۰.

3.. شریف مرتضی، رسائل الشريف المرتضی، ج‏۴، ص۳۰-۳۱ .


خلقت نوری پیامبر صلی الله علیه و اله و اهل البیت علیهم السلام در اندیشۀ امامیۀ نخستین
236

اختراع؛ یعنی خداوند قبل از آفرینش ابدان، ارواح را در علم خود مقدر کرد، بدون آنکه به آنها وجود خارجی ببخشد.۱ بدین ترتیب، شیخ مفید با اعطای معنای جدیدی به واژه خلق و منصرف کردن این واژه از معنای ظاهری به معنای جدید، تلاش می‌‌‌کند وجود پیشین ارواح را نفی‌‌‌کند؛ اما شیخ مفید خود در جای دیگر، تعبیر شیخ صدوق را که گفته است افعال عباد مخلوق خداوندند به «خلق تقدیر» نه «خلق تکوین»، رد کرده است. دلیل وی برای رد قول شیخ صدوق آن است که در لغت عرب به علم به شیء خلق نمی‌‌‌گویند.۲

شیخ مفید در تفسیر دیگر خود از این حدیث، به جای تصرف در معنای خلقت، در معنای واژه ارواح تصرف می‌‌‌کند و ارواح را به معنای ملائکه می‌‌‌داند. در نتیجه حدیث مورد استناد شیخ صدوق برای اثبات وجود پیشین ارواح، یعنی حدیث «أن الأرواح مخلوقة قبل الأجساد بألفی‏ عام فما تعارف منها ائتلف و ما تناكر منها اختلف»، را چنین تفسیر می‌‌‌کند که ملائکه‌‌‌ای که قبل از آفرینش بشر با یکدیگر آشنا بودند، بعد از آفرینش بشر با یکدیگر الفت می‌‌‌یابند و ملائکه‌‌‌ای که قبل از آفرینش بشر با یکدیگر آشنا نبودند، بعد از آفرینش بشر با یکدیگر اختلاف پیدا می‌‌‌کنند.۳

روشن است که هر دو تفسیر، یعنی هم تفسیر خلق به تقدیر در علم الهی و هم تفسیر ارواح به ملائکه، خلاف ظاهرند و معنای خلاف ظاهر به خودی خود نمی‌‌‌تواند قابل انتساب به آیه یا روایت باشد، مگر آنکه قرینه‌‌‌ای قطعی از عقل یا نقل بر آن دلالت کند. در ادامه خواهیم دید که چنین قرینه‌‌‌ای از سوی ایشان ارائه نشده است.

تفسیر سوم شیخ مفید از این روایات، آن است که اصولاً این روایات ربطی به خلقت ارواح قبل از ابدان ندارند. این تفسیر در حقیقت به دسته‌‌‌ای از این روایات

1.. شیخ مفید، المسائل السرویة، ص۵۳.

2.. شیخ مفید، تصحیح الاعتقاد، ص۴۲-۴۳.

3.. همان، ص۸۱.

  • نام منبع :
    خلقت نوری پیامبر صلی الله علیه و اله و اهل البیت علیهم السلام در اندیشۀ امامیۀ نخستین
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    1398
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    انتشارات دارالحدیث
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 19905
صفحه از 319
پرینت  ارسال به