یا تأویلی از این متون توانستهاند دلالت ظاهری آنها بر وجود پیشین را نفی کنند. دوم آنکه چه مبنا و استدلالهای نظریای را برای انکار وجود پیشین ارائه کردهاند.
مواجهه تأویلی با احادیث وجود پیشین
احادیث خلقت نوری
بیشتر روایاتی که اختصاصاً از جود پیشین اهلالبیت علیهم السلامو تقدم خلقت ایشان بر سایر موجودات سخن گفتهاند، چهار تعبیر انوار، اظله، ارواح و اشباح نور را به کار بردهاند. در میان متکلمان بغداد، شیخ مفید بیشترین بحث را در این باره مطرح کرده است. وی عمده بحث خود را به روایات اشباح نور معطوف ساخته و از طرح بحثی مستقل با عنوان انوار و اظله و ارواح اهلالبیت علیهم السلامخودداری کرده است. وی در میان روایات «اشباح نور» روایتی را صحیح میداند که میگوید حضرت آدم اشباحی نورانی را در عرش خداوند رؤیت کرد. خداوند به او وحی کرد که اینان اشباح پیامبر صلی الله علیه و الهو اهلالبیت علیهم السلاماویند که اگر نبودند، خداوند نه او را میآفرید و نه آسمان و زمین را. به نظر شیخ مفید، خداوند فقط میخواست حضرت آدم را آگاه کند که چنین فرزندانی خواهد داشت و باید ایشان را تعظیم کند. وی تأکید میکند که اشباحی که حضرت آدم دید، ذوات اهلالبیت علیهم السلامو به تعبیر دیگر، صورتهایی دارای حیات یا ارواح دارای نطق نبودند، بلکه تمثالهای اهلالبیت علیهم السلامدر قالب صور (أمثلتهم في الصور) بودند؛ به تعبیر دیگر، صوری بودند مشابه صورتهای بشری ایشان در آینده و حاکی از آنکه اهلالبیت علیهم السلامپس از آفرینش دارای چنین صوری خواهند بود.۱
تا آنجا که نگارنده بررسی کرده است، سید مرتضی و شیخ طوسی بحثی در تفسیر و تأویل روایات خلقت نوری اهلالبیت علیهم السلاممطرح نکردهاند؛ اما شیخ طوسی