کرد؛ اما نشان دادن اینکه خط محمد بنخالد برقی یک خط فکری و دارای مواضع کلامی مشخصی بوده، نیازمند شواهد بیشتری است.
ب) متهمان به غلو در قم را دشوار بتوان یک جریان دانست که سلسله یا زنجیره استاد - شاگردی معینی را طی چند نسل متوالی تشکیل داده باشند. احتمالاً سختگیریهای احمد بنمحمد بنعیسی، که در محیط قم دارای گونهای حاکمیت اجتماعی بود، به متهمان به غلو این امکان را نداد که جریانسازی یا شبکهسازی کنند.
ج) تنوع خطوط حدیثی منتهی به کلینی و صدوق نشان میدهد که ایشان دستکم در نقل حدیث، احتمالاً با هدف تجمیع بیشترین مقدار ممکن از میراث حدیثی پیشینیان، تا حدودی از محدودیتهای سختگیرانه التزام به خط حدیثی خود عبور کرده بودند. بدین ترتیب، به نظر میرسد که در نسبت دادن تمام ویژگیهای نوعی یک خط خاص به هر کدام از این دو باید احتیاط ورزید.
د) با توجه به گستردگی روایاتی که محمد بنالحسن الصفار در بصائر الدرجات درباره مقامات عالی امامان علیهم السلام نقل میکند، شاید نتوانیم وی را در امتداد خط احمد بنمحمد بنعیسی و وارث فکری او بدانیم.
در هر حال، در تحقیق کنونی، در مقام بررسی مدرسه کلامی قم، برای حفظ شمول و جامعیت بحث، علاوه بر بررسی نقش دو خط احمد بنمحمد بنعیسی و ابراهیم بنهاشم در نقل روایات خلقت نوری اهلالبیت علیهم السلام، نقش متهمان به غلو و نیز احمد بنمحمد بنخالد برقی و پدرش را بررسی میکنیم، حتی اگر ایشان را خطوطی مستقل ندانیم. همچنین در مقام بررسی نقش شخصیتهای وابسته به خط احمد بنمحمد بنعیسی، راویانی را که بر حسب تحقیق محقق مذکور، متعلق به این خط تلقی شدهاند،۱ مد نظر قرار میدهیم، هرچند بتوان در تعلق صفار