یکسویه، یعنی فقط از جانب هشام و پیروانش، نبوده است، بلکه برخی از روایان احادیث خلقت نوری، نظیر عبدالرحمن بنالحجاج، به شدت با هشام و شاگردش یونس مخالف بودهاند.۱
در روایتی از او نقل شده که او پیام امام موسی بنجعفر علیه السلامرا به هشام منتقل کرده، مبنی بر اینکه هشام نباید بحث کلامی کند وگرنه در خون آن حضرت شریک است؛ ولی هشام این فرمان را اطاعت نکرده است.۲ جالب است که نصر بنصباح، که کشی او را غالی میداند، عبدالرحمن بنحجاج را مدح کرده است.۳ یعقوب بنیزید الانباری هم، که سه روایت خلقت نوری را نقل کرده، کتابی در رد یونس داشته است.۴
به طور خلاصه، این جناحبندیها بین جریان هشام بنحکم که هیچ روایت خلقت نوری را نقل نکردهاند و جریان مقابل که راوی روایات خلقت نوری بودهاند، این احتمال را پیش میکشد که فضائل و مقامات امامان، از جمله خلقت نوری، در زمره موارد خلاف این دو جناح قرار داشته است.
تا آنجا که نگارنده بررسی کرده است، دیگر متکلمان برجسته کوفی، از قبیل هشام بنسالم، زراره و مؤمن طاق، نیز در طریق هیچ یک از احادیث خلقت نوری حضور ندارند. در این میان میتوان یک حدیث۵ را استثنا دانست. این حدیث در اصل درباره نحوه تشریع اذان است که در آن به صورت گذرا به موضوع خلقت نوری اشاره شده است (نعرفه و شیعته و هو نور حول العرش). مؤمن طاق و ابنابیعمیر در طریق این حدیث قرار دارند.