حدیث چهارم را، همانطور که اشاره کردیم، صدوق نقل کرده است.۱ راوی اول این حدیث، یعنی جابر بنیزید جعفی، از متهمان به غلو است. راوی بعد عمرو بنشمر گرچه متهم به غلو نیست، راوی اصلی کتب جابر بوده و نجاشی از قول دیگران او را متهم به وضع کرده است.۲ عبداللّه بنحماد راوی بعدی است که ابنغضائری با تعبیر «یعرف حدیثه تارة و ینکر اخری» اعتبار او را زیر سؤال برده است.۳ پس از او ابراهیم بناسحاق نهاوندی است که در سال ۲۶۹ زنده بوده است.۴ ابنغضائری او را دارای ارتفاع در مذهب دانسته۵ و طوسی او را متهم در دین معرفی کرده است.۶ دیگر روات این روایت غیر از علی بنالحسین بنعلی بنبابویه، پدر شیخ صدوق، افراد مجهول یا کمتر شناخته شدهاند. در مجموع میتوان گفت که راوی اول (جابر) و چهارم (ابراهیم بناسحاق) متهم به غلوند و دو راوی میانی، یعنی عمرو بنشمر و عبداللّه بنحماد، نیز در معرض این اتهام قرار دارند.
نقل راویان مجهول
حضور تعداد قابل توجهی از افراد مجهول یا کمتر شناخته شده در برخی از روایات خلقت نوری جلب توجه میکند. از باب نمونه به دو روایت اشاره میشود: در میانه سند روایت نخست۷ محمد بنعیسی بنعبید (متهم به غلو) قرار دارد که از محمد
1.. شیخ صدوق، علل الشرایع، ج۱، ص۱۸۰.
2.. نجاشی، رجال، ص۲۸۷.
3.. ابنغضائری، رجال، ص۷۹.
4.. نجاشی، رجال، ص۱۹.
5.. ابنغضائری، رجال، ص۳۹.
6.. شیخ طوسی، الفهرست، ص۱۶.
7.. کلینی، الکافی، ج۱، ص۳۸۹، حدیث ۲.