در اینجا مطرح میشود این است که آیا این گروه در نظر عموم شیعیان متهم به غلو بودند یا فقط گروه یا جریانی خاص دستاندرکار این اتهامزنی بودهاند. روشن است که هر کدام از دو فرض دلالتهای متفاوتی در تعیین جناحبندیهای فکری اصحاب امامان دارد. در پاسخ به سؤال فوق به نظر میرسد که بخش مهمی از مخالفت با متهمان به غلو به سه خط یا جریان حدیثی - کلامی برمیگردد:
نخستین خط دستاندرکار مبارزه با متهمان به غلو خط پیروان گرایش کلامی هشام و یونس در خراسان است؛ یعنی فضل بنشاذان۱ و شاگرد باواسطهاش محمد بنعمر کشی و نیز محمد بنمسعود عیاشی.۲
در رجال کشی موارد فراوانی از اتهامزنیهای فضل به متهمان به غلو را میتوان یافت. گرچه روش فضل در مواجهه با افرادی نظیر ابوسمینه و محمد بنسنان۳ این نیست که مستقیماً متهم به غلو کند، بلکه همان شیوهای را اتخاذ میکند که در قبال غالیان رسمی اتخاذ کرده است؛ یعنی آنان را بهتنهایی یا در کنار غالیان رسمی، همچون ابوالخطاب، به کذب متهم میکند.۴ کاملاً محتمل است که این اتهامزنیها از محدودنگری وی در باب امامشناسی نشئت گرفته باشد. کشی
1.درباره مشرب فضل بنشاذان در تضعیفات رجالی نک: سند، الإجتهاد و التقليد فی علم الرجال و أثره فی التراث العقائدی، ص۹۷.
2.. درباره خط فکری هشام نک: رضایی، «امتداد جریان فکری هشام بنحکم تا شکلگیری مدرسه کلامی بغداد»، ص۹۱-۱۱۰.
3.. دشوار بتوان گزارشهای مندرج در رجال کشی درباره متهم شدن محمد بنسنان به کذب از سوی فضل بنشاذان را موضع نهایی یا عملی فضل در قبال محمد بنسنان دانست. در منابع روایی احادیث متعددی وجود دارد که فضل بنشاذان آنها را از محمد بنسنان نقل کرده است. از گزارشهای کشی حداکثر میتوان نتیجه گرفت که فضل بنشاذان نقل احادیث محمد بنسنان را محدود کرده بود، نه آنکه به طور کلی مخالف نقل آنها بوده باشد. کشی گزارش میکند که فضل بنشاذان به شاگردان خود اجازه داده بود که بعد از درگذشتش احادیثی را که از محمد بنسنان نقل کرده برای دیگران نقل کنند (کشی، رجال، ص۵۰۷).
4.. کشی، رجال، ص۵۲۰، ۵۲۱، ۵۲۳، ۵۴۶.