میان اندکی از شیعیان نظیر بیان بنسمعان، مغیرة بنسعید و ابنابیزينب، مشهور به ابوالخطاب که شأن امامان را تا سرحد الوهیت و ربوبیت بالا میبردند و بیشتر شیعیان که با این مبالغه مخالف بودند، سبب شد که بیشتر شیعیان، به پیروی از رهنمودهای امامان علیهم السلام، اقلیت را به دلیل غلو نه فقط فاقد اعتبار لازم برای نقل سخنان اهلالبیت علیهم السلامبدانند، بلکه به لحاظ اجتماعی نیز طرد کنند. این اقلیت غالی جبهه درگیری خود را منحصر در مباحث نظری امامشناسی نکردند، بلکه در حوزه شریعت و سیاست نیز مسیر خود را از بدنه امامیه جدا کردند. مهمترین باورهای نظری و عملی منسوب به غلات، که لزوماً هر غالی به همه آنها معتقد نبود، مشتمل بر این عناصر است: اسناد الوهیت و ربوبیت و نبوت به اهلالبیت علیهم السلام، ادعای رسالت برای خود، قول به تفویض، قول به حلول، قول به تناسخ، قول به کفایت معرفت امام از شریعت و تفسیر باطنی از آیات برای توجیه این قبیل دیدگاهها، ترک تقیه و اظهار علنی تبرّی از خلفا، افراطگرایی سیاسی و اقدام نظامی علیه دستگاه حاکم، اسناد افعالی از قبیل خلق و رزق به اهلالبیت علیهم السلامبدون مقید کردن به اذن الهی.
این تصویر از غلو و غالیان، بهرغم درستی نمای کلیاش، نباید ما را از این حقیقت غافل کند که اکثر موارد افتراق غالیان از بدنه اصلی امامیه، اگر نگوییم همه آنها، در حقیقت از تفسیرهای نادرست غالیان از آموزههای اصیل امامی ناشی میشود.
در حقیقت به ازای هر اندیشه انحرافی غالیانه، اندیشه صحیحی وجود داشت که غالیان عمداً یا سهواً در تفسیر آن به خطا رفته بودند؛ مثلاً ادعای نبوت برای امامان به احتمال قوی سوء برداشتی بود از آموزه تحدیث که در روایات به روشنی از نبوت متمایز شده بود،۱ اما همانگونه که در روایت آمده، غالیانی نظیر ابوالخطاب