همانطور که میبینیم، در فراز نخست این حدیث، از قول ابنعباس آمده که دو هزار سال پیش از خلقت آدم، قریش نوری در نزد خدا بود که خداوند را تسبیح میگفت و ملائکه به تسبیح آن نور خدا را تسبیح میگفتند. آنگاه خداوند به هنگام خلقت آدم آن نور را در صلب او قرار داد. در ادامه حدیث، گوینده سخن تغییر میکند و پیامبر صلی الله علیه و اله، نه ابنعباس، میگوید که پس خداوند مرا در صلب آدم به زمین فرود آورد و از اصلاب کریم به ارحام پاک منتقل کرد تا مرا از والدینم پدید آورد، بی آنکه کسی از ایشان آلوده به سفاح شده باشند. بدین ترتیب میبینیم که صدر و ذیل این حدیث ناهمگون است؛ در ابتدا ابنعباس سخن میگوید و در ادامه پیامبر صلی الله علیه و اله. همچنین در ابتدا سخن از نور قریش است که در صلب آدم قرار گرفت و در ادامه سخن از نور پیامبر صلی الله علیه و الهاست که از صلب آدم به نسل او منتقل شد.
به نظر میرسد که در صدر این روایت، دخل و تصرفی صورت گرفته تا فضیلت خلقت نوری، برخلاف روایات دیگر، مختص پیامبر صلی الله علیه و الهو اهل بیتش علیهم السلام نباشد، بلکه شامل کل قریش شود. گفتنی است بر مضمونی که در ذیل این روایت آمده، یعنی نبود سفاح در سلسله نسب پیامبر صلی الله علیه و الهتا آدم، در روایات فراوانی از منابع شیعی و سنّی تأکید شده است.
روایات خلقت نوری در منابع سنی، حتی اگر بر حسب علم رجال سنّی فينفسه ضعیف باشند، به پشتوانه احادیث صحیح دیگر میتوانند تأیید و تقویت شوند. در مصادر حدیثی اهل تسنن این حدیث به طرق متعدد و از جمله صحیح و حسن نقل شده که پیامبر صلی الله علیه و الهدر پاسخ کسی که پرسید «چه وقت پیامبر شدی؟» فرمود: «کنت نبیا و آدم بین الروح و الجسد»؛۱ یعنی من پیامبر بودم، درحالیکه آدم