مطالبی که در طی فصلهای گذشته بدانها پرداخته شد، به اختصار عبارت اند از:
۱. انسان، موجودی اجتماعی است، و وضعیت او به گونهای است که در کنار دیگر انسانها میتواند به زندگی خود ادامه دهد.
۲. در زندگی اجتماعی، انسانها به تقسیم وظایف میپردازند؛ و با ایفای نقشهای متعدّدی که بر عهده دارند، گذران زندگی را بهبود میبخشند.
۳. انجام دادن مطلوب وظایف محوّله توسط اعضای جامعهٔ انسانی، در گرو نظم و انضباطی است که باید بر روابط آنها حاکم باشد؛ و گرنه در فقدان نظم، هرج و مرج و به همریختگی در تعاملهای اجتماعی پیش خواهد آمد، و این حالت، قوام زندگی اجتماعی را از هم خواهد پاشید.
۴. تحقّق نظم اجتماعی و عمل افراد جامعه به وظایف خویش، در گرو این است که آنان بر اساس خواست و تمایل درونی خودشان عمل کنند و اجبار و اکراهی در کار نباشد؛ چه، در این صورت، نظم مطلوب محقّق نخواهد شد، و عمل به وظایف نیز به صورت مقبول، انجام نخواهد گردید.
۵. در این که آیا اعمال انسان، بر اساس خواست و انتخاب خود اوست و یا این که به وسیلهٔ عوامل تعیین کنندهٔ دیگری عمل میکند و در نتیجه، «مجبور» است، دیدگاههای متفاوتی وجود دارد:
الف. دیدگاهی قائل است انسان در اعمال خویش، انتخابگر است و با ارادهٔ خود بر میگزیند که چگونه عمل کند.
ب. دیدگاهی منکر ارادهٔ آزاد و قدرت انتخاب برای انسان است، و اساساً